.: پیوندها :.

شباهنگ

کتابخانه شعر کهن

آرشیو جلسات مثنوی

لغتنامه فارسی به فارسی


.: نظرسنجی :.


.: خبـرنامه :.






تماس با ما

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

    برای شنیدن توضیحات صوتی درباره این برنامه‌ها دکمهء پخش را کلیک کنید:

 

  

 

    این صفحه جهت مدیریت برنامه‌های اینترنتی شرح و تفسیر داستانهای مثنوی معنوی مولانا و نیز غزلیات شمس تبریزی(مولانا) است. این برنامه‌ها از سال 2003 میلادی بصورت Online در سرویس‌های مخصوص تله‌کنفرانس مانند Paltalk ، Yahoo Messenger ، inSpeak ، FarToFar و Woozab برگزار می‌شد و علاقمندان از ایران، اروپا، امریکا، کانادا، استرالیا، هندوستان، روسیه و کشورهای دیگر بشکل Online حضور می‌یافتند. (آرشیو تمامی جلسات برگزار شده بصورت صوتی (mp3) و نیز متن (pdf) در صفحه آرشیو قرار دارد و می‌توانید بصورت رایگان آنها را دانلود نموده و استفاده نمایید.)

    در ماه مارس سال 2008 (بهمن 1386) بعلت ضعیف شدن شدید خط اینترنت در ایران برگزاری این جلسات بصورت Online متوقف شد و چندین جلسه بصورت Offline برگزار شد. اما از جلسه 101 به بعد برنامه‌ها دوباره بشکل Online برگزار می‌شوند.بدین شکل که پس از عضویت در خبرنامه‌ء برنامه‌ها، هر هفته (یا هر ده روز یکبار) به ایمیل شما خبرنامه فرستاده می‌شود. با خواندن توضیحات نوشته شده در خبرنامه، می‌توانید در جلسهء مورد نظر، که معمولاً شامل شرح و تفسیر داستانی از مثنوی معنوی مولانا همراه با غزلی از دیوان شمس(بصورت صوتی و متن) است، شرکت کنید ویا پس از برگزاری جلسه، آن را از صفحه آرشیو  گوش دهید و یا بر روی کامپیوتر خود دانلود نمایید.

    بنابراین جهت استفاده و ارتباط با این برنامه‌ها، لازم است در خبرنامه(Newsletter) عضو شوید: جهت عضویت، نام و آدرس email خود را (بدقت) وارد نمایید و دکمهء "ارسال به خبرنامه" را کلیک نمایید:

.: خبـرنامه :.

 نـام شمــا:
ایمیل شما:



 

 بدین ترتیب در لیست خبرنامهء سایت قرار می‌گیرید و هرگونه خبر جدید و برنامهء تازه‌ای که ارائه شود، از طریق پست الکترونیکتان به اطلاعتان خواهد رسید.

    توجه: در صورتیکه سیستم ارسال خبرنامه، پیام "بروز خطا" می‌دهد، ایمیل خود را در بخش "پیامها" در پایین این صفحه بگذارید و تقاضای عضویت بنویسید. یا اینکه یک ایمیل با موضوع Molana Newsletter به آدرس Panevis@yahoo.com ارسال نمایید.

    خبرنامه‌ها معمولاًً سه‌شنبه‌ها یا چهارشنبه‌ها و با عنوان Newsletter از طرف Panevis به ایمیل شما ارسال می‌شود. چنانچه آنها را در فولدر Inbox خود دریافت نمی‌کنید، فولدر Bulk ، Spam یا Junk خود را چک نمایید.

     برای اینکه مطئن شوید خبرنامه‌ها دریافت می‌کنید لازم است آدرس ایمیل مخصوص خبرنامه یعنی Panevis.Newsletter@Gmail.com را به بخش AddressBook یا Contacts (دفترچه آدرس دوستانتان) بیافزایید(Add کنید).

    اعضای جدید، حتماْ فایل صدای جلسات گذشته (بخصوص جلسهء اول تا دوازدهم) را گوش دهند. مباحث این جلسات بهم مرتبطند. آرشیو صدای ضبط شدهء جلسات گذشته همراه با متن مورد بررسی، در صفحه آرشیو آمده است.
 

 

+ جدیدترین خبرنامه

 

+ آرشیو صوتی و متن

 

+ صفحه اصلی جلسات شرح مثنوی

 

+ صفحه اصلی کل جلسات (مولانا، حافظ، سعدی ...)

 

+ گزارش و چکیدهء جلسات، در کلوب مثنوی معنوی مولانا

 

 

>---------------========--------------<

 

توضیحات کلی دربارهء استفاده از برنامه‌ها: ( .: دانلود مستقیم توضیحات :. )

 

 

      1. گوش دادن به هر بخش از برنامه در همین صفحه، با کلیک بروی دکمه‌های پخش صدا.

 

      2. دانلود فایلهای صوتی: (به دوستان داخل ایران توصیه می‌کنیم ابتدا فایل‌ها را دانلود کنند سپس از روی کامپیوتر خود پخش کنند)

 

                                         الف. دانلود مستقیم:

                     

                                    .: بخش اول :.             .: بخش دوم :.

 

                                     .: بخش سوم :.                      .: بخش چهارم :.

 

 

                                         ب.   دانلود از صفحه آرشیو کلی: به این صفحه مراجعه کنید:  masnavi.4shared.com

 

           فایل‌های صوتی هر جلسه، چند روز بعد از برگزاری آن، در صفحهء مخصوص آن جلسه و نیز در صفحهء آرشیو کلی قرار داده می‌شوند.

>-----------==================================================----------<

 

جلسه صد و بیست و پنجم:

 

      این جلسه در تاریخ یکشنبه هجدهم آوریل 2010 (29 فروردین 89) برگزار گردید. خبرنامهء این جلسه را بخوانید.

 

      دوستان تازه‌وارد، قبل از شرکت در جلسات آنلاین، فایل‌های جلسات ابتدایی و نیز صفحهء مقدمهء جلسات را گوش دهند و بخوانند.

 

 

مهم: جلسات در برنامهء Paltalk برگزار ‌گردید. راهنمای برنامهء پالتاک را با کلیک بروی اینجــا بخوانید، حتی اگر قبلاً از این برنامه استفاده کرده باشید. (نسخهء جدید برنامهء پالتاک را از صفحهء راهنمای پالتاک دانلود و نصب نمایید.)

 

نتیجه رأی‌گیری برای تعیین زمان برگزاری جلسات:

 

 

بنابراین همانطور که در خبرنامه نیز ذکر شده است، جلسات را یکشنبه‌ها برگزار خواهیم نمود.

 

----------------

 

برنامه این جلسه:

 

شرح مثنوی:

 

.: بخش اول :.

برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راست‌کلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:

 

.: دانلود مستقیم بخش اول :.

 

 

دفتر پنجم، بیت 845

 

حکایت محمد خوارزمشاه کی شهر سبزوار کی همه رافضی باشند به جنگ بگرفت، امان جان خواستند، گفت: آنگه امان دهم کی ازین شهر پیش من به هدیه ابوبکر نامی بیارید

 

شد محمد الپ الغ خوارزمشاه                    در قتال سبزوار پر پناه

تنگشان آورد لشکرهای او                         اسپهش افتاد در قتل عدو

سجده آوردند پیشش کالامان                     حلقه‌مان در گوش کن وا بخش جان

هر خراج و صلتی که بایدت                         آن ز ما هر موسمی افزایدت

جان ما آن توست ای شیرخو                      پیش ما چندی امانت باش گو

گفت نرهانید از من جان خویش                   تا نیاریدم ابوبکری به پیش

تا مرا بوبکر نام از شهرتان                         هدیه نارید ای رمیده امتان

بدرومتان هم‌چو کشت ای قوم دون             نه خراج استانم و نه هم فسون

بس جوال زر کشیدندش به راه                    کز چنین شهری ابوبکری مخواه

کی بود بوبکر اندر سبزوار                           یا کلوخ خشک اندر جویبار

رو بتابید از زر و گفت ای مغان                     تا نیاریدم ابوبکر ارمغان

هیچ سودی نیست کودک نیستم                تا به زر و سیم حیران بیستم

تا نیاری سجده نرهی ای زبون                    گر بپیمایی تو مسجد را به کون

منهیان انگیختند از چپ و راست                  که اندرین ویرانه بوبکری کجاست

بعد سه روز و سه شب که اشتافتند             یک ابوبکری نزاری یافتند

ره گذر بود و بمانده از مرض                         در یکی گوشه‌ی خرابه پر حرض

خفته بود او در یکی کنجی خراب                 چون بدیدندش بگفتندش شتاب

خیز که سلطان ترا طالب شدست                کز تو خواهد شهر ما از قتل رست

گفت اگر پایم بدی یا مقدمی                      خود به راه خود به مقصد رفتمی

اندرین دشمن‌کده کی ماندمی                    سوی شهر دوستان می‌راندمی

تخته‌ی مرده‌کشان بفراشتند                       وان ابوبکر مرا برداشتند

سوی خوارمشاه حمالان کشان                  می‌کشیدندش که تا بیند نشان

 

نظرات دوستان:


مولوی:


 با درود وسپاس بسیار در مورد داستان فوق به عرض میرسانم گذشته از برداشت های عرفانی هر دین مرام ومسلکی که بر جامعه ای حاکم شود دیگر عقاید را تحمل نمیکند وهمه چیز حتی نام مردم زیر سلطه میگیرد اگر قانون حاکم بود ومردم ازادی داشتند نامهای دیگر نیز در ان شهر پیدا می شد شادکام باشید

مخمور:


محمد خوارزمشاه که سمبل حقیقت است به سبزوار که سمبل انسان اسیر هست حمل می‌کند
(اشاره به کیفیت تسلیم بودن و باز نگهداشتن پنجره و وارد شدن شاه است)
و ابوبکر که سمبل دل یا فطرت هست را میجوید. ابوبکر که در شهر شیعیان یعنی سبزوار یا همان آخور خران
احاطه،گرفتار و مریض شده است (شیعیان اینجا سمبل نفس هست) توسط عقلی که اکنون عاقل
شده است پیدا میشود و به پادشاه تقدیم میشود (حالت وصل). در داستان مرد و زن عرب، عاقل شدن عقل
توضیح داده شده است. درضمن داستان کمی هم شبیه آن داستان بچه فیل که خورده میشود و مادرش
به دنبالش میاید است.
نکتهٔ دیگر در داستان شاید این باشد که وقتی‌ حقیقت میاید، دیگر شوخی‌ ندارد.
همهٔ وابستگیها را از انسان دونه به دونه می‌گیرد، از همه جدایش می‌کند و تا وقتی هم
که به خستش (ابوبکر) نرسد دست بردار نیست.
(ولی‌ نمیدونم چرا (به قول بعضی‌ها) وقتی‌ ابوبکر پادشاه رو می‌بینه و یک دل نه صد دل عاشقش می‌شه، پادشاه میذاره میره؟؟؟؟؟؟؟ شاید ابوبکر از بس با شیعیان پریده، بوی‌ شیعیان رو گرفته)


kiyankimya :

 باسلام وخسته نباشيد

 

خوارزمشاه = بيداركننده نفس مطمئنه

مردم سبزوار=انسان رفته درخواب جهل وگم كرده اصل وفطرت واقعي خويش

ابوبكر = فطرت واقعي وسالم

ابوبكر مريض =فطرت ونفس مطمئنه فراموش شده

سبزوار =اين دنيا

زروسيم آورده شده توسط مردم سبزوار= اموري كه انسان رااز اصل خويش دور ميكند .

 

 خوارزمشاه مانند پير و مرشدي كه بيداركننده انسانهاست وارد سبزوار ميشود ولي مردم سبزوار كه درخواب غفلتند و اصل خويش راگم كرده اند از وي ميترسند و از او امان ميخواهند و خوارزمشاه (پير) خواهان ابوبكر(فطرت واقعي ) ميشود . اما مردم سبزوار كه سالهاست آنرا گم كرده اند به دنبالش گشته تااينكه او را د رحالي زار و پژمرده درخرابه (كه همان تاريكي است )مي يابند و ب رتابوت گذاشته و نزد شاه ميبرند. درحاليكه شاه ابوبكر سالم و سرحال (فطرت بيدار و زنده)را ميطلبيدۀ


Ebrahimi, Ali :

گفتيم سبك و شيوه تحليل داستان رو عوض كنيم و از يك زاويه ديگر و متفاوت تر به داستان نگاه كنيم تا خدايي ناكرده اسير تكرار و يكنواختي نشويم(عجب !) . آخه مي دونيد به نظرم داستانهاي مثنوي از فرط يكپارچگي و انسجام مثل موتور ماشين مي مونه و براي فهمش بايستي اون رو به قطعات كوچكتر تبديل كرد و يه جورايي شبيه رياضيات است كه نظم خاصي داره . القصه اينكه خواستيم تنوعي ايجاد كنيم تا چه قبول افتد و در نظر آيد .

***

پادشاه در اين داستان يكي ( عالم وحدت ) است . او ميتواند خود حقيقت ٬ پير ٬ و يا راهدان باشد و خواستار ابوبكر است .

ابوبكر فطرت انساني است كه در درون مردم مهجور مانده است و پادشاه او را به سمت خويش مي كشاند . ابو بكر نيز مانند پادشاه يكي است و شايد هم خود پادشاه باشد .

مردم يا انسانهاي اسير دو بيني شده ( شيعه مقابل سني ) كه آن يكي ( ابوبكر) را نمي بينند . تعدد(مردم) نيز مي تواند نشان از كثرت باشد .

مكان ابوبكر در درون مردم است و در خارج ( برونيها ) نيست و همچون حقيقت ناشناخته است .

كنايه سه روز نيز مي تواند نشان از يگانگي و وصل باشد ( در مقابل عدد 2 كه نشان جدايي و دوئيت است ) .

ابوبكر رنجور با تابوت به سمت پادشاه راهي مي شود ( تابوت كنايه از مرگ و نيستي عرفاني است ) .

راه خلاصي مردم تنها تسليم كامل شدن است ( سكوت و حيراني ) .

در آخر اينكه به قول استاد مصفا خودتون يه ارتباطي بين قطعات بالا پيدا كنيد و اونها رو به هم وصل كنيد .

يه تاويل بيروني هم به نظر مفيد باشه و اون اينكه طبق اصل بقاي داروين كه ميگه شرط بقا در طبيعت انطباق با محيط هست در اينجا نيز مصداق دارد زيرا طبق اين قانون هر كسي كه مثل ابوبكر داستان نتواند خود را با اين شرايط و وضعيت انطباق دهد مهجور و بايكوت مي گردد . البته ذكر اين نكته ضروري است كه اين انطباق يك انطباق واقعي و حقيقي مانند بقاي جانوران در طبيعت نيست كه آقاي مصفا در يكي از كتابهاشون اين نكته را به خوبي باز كردند .


پری سیما:

باسلام و احترام


مردم سبزوار نماد انسانی است که در هویت فکری است چنین کسی رفتارها، واکنش ها و تمامی مناسباتش با جامعه و خودش بر پایه و اساس اندیشه های توهمی اش می باشد چون این اندیشه ها دروغ و توهم بوده و بنیاد واقعی و محکمی ندارد ، مدام در معرض حمله، نابودی و فروپاشی بوده و فرد را به درد و ناله و فریاد وامیدارد و در تلاش مضاعف است که اعتباریاتش را بنحوی از دستبرد و حمله مهاجمین نجات دهد بی آنکه بداند نجات او در گرو وانهادن \"خود\" و نجات “حقیقت” وجودیش از دست \"خود\" میباشد نه متوسل شدن به پندارهای ذهنی که همان سیم و زر اهدائی به سلطان میباشد .بالطبع \"فطرت اصیل\" چنین کسی زیر لایه های پندارهای توهمی اش لاغر و نحیف میشود ابوبکر نماد\" فطرت اصیل \" انسان است که زیر سلطه هویت فکری لاغر و رنجور مانده است چون انسان همیشه در حال کسب اعتباریات و از دست دادن آنها میباشد لشکریان مهاجم سلطان همان \"خودهای رنگارنگ \"انسان و جامعه با اعوان و انصارش میباشد که \" خود\" انسان را مورد حمله قرار میدهند و بیچاره \"فطرت\" انسان که زیر این حملات غریب و تنها مانده است و مادامیکه انسان تحت سلطه \"هویت فکری\" میباشد قادر به دیدن آن \"فطرت\" نزار و نحیف نخواهد بود حتی نمی تواند بپذیرد که چنین \"حقیقتی\" در نهادش وجود دارد و برای حفظ \"خود\" ش باز هم متوسل به \"پندار\" هایی می شود که این پندارها سازنده آن \"خود\" هستند

 سلطان سمبل حقیقت مطلق است، هویت فکری همیشه فریب خورده و فریب داده است اما \" سلطان حقیقت\" واقع بین است و فریب سیم و زرهای انسان را که همان توهمات ذهنی می باشد را نمی خورد و یا نماز روزه های فراوان اگر که حقیقتش درک نشود و یا حتی درسهایخودشناسی اگر که به صورت مشغولیت ذهنی در بیایند بی آنکه ذهن را به سکوت و خلاء برسانند .

پس نمی توان به \"ابوبکر ویا حقیقت وجودی\" دست یافت مگر در سکوت و بی اندیشگی و وانهادن \"خود\" که در اینصورت میتوان با تمامیت هستی یعنی سلطان یکی شد.
 

 

علیرضا:

 اکثر مطالب دوستان درمورد داستان به معنا درست ویا نزدیک میباشد . ولی شاید مولوی خواسته است باورهای مذهب شیعیان را نیز زیر سئوال ببرد . زیرا شاه به سرزمینی حمل میکند که اکثرا رافضی ویا شیعه میباشند ؟ وطرف صحبتش یک نفر نیست (شیعیان سبزوار) ولی در این سرزمین شیعه فقط یک نفر که کاملا برعکس شیعیان رفتار میکند مورد نظر شاه است . این مطلب از دیدگاه اجتماعی نگاشته شده است
 

 

 Maryam -marnik :

با سلام،
شاه سمبل حقیقت یا عشق است. شهر سبزوار، سمبل انسان هویّت فکری است که از مردمان شهر (قالب‌های ذهنی‌) تشکیل شده و رابطه اش با ابوبکر که سمبل فطرت و عشق درونیست قطع شده است. ابوبکر در میان این قالب ها، غریب و تنها مانده و به علت بی‌ توجهی‌ مفرط بیمار و ناتوان شده است.
به واسطه تضاد بین قالب های انسان هویّت فکری و حقیقت (عشق)، کشمکش و جنگ درونی بر قرار است. در مواجه با حقیقت، قالب‌ها آسیب می بینند و انسان هویّت فکری، گرفتار رنج و دردی تحمل ناپذیر می‌‌شود. انسان هویّت فکری حاضر است هر بهایی بپردازد تا وجودش را حفظ کند (پرداخت خراج و مالیات) و از درد و رنج رهایی یابد. حتی ادعا می‌کند که حاضر است تسلیم حقیقت شود (معنویت بدلی فکری). اما از آنجایی که یکدل و صادق نیست، شاه نمی پذیرد. شاه شرط رهایی را، یافتن عشق و آن حالت پاک درونی می داند. اما انسان چنان رابطه اش با فطرت و آن عشق درونی قطع شده که حتی از وجود آن بی‌ خبر است. وقتی‌ عرصه بر او تنگ شد و به استیصال رسید، به جستجوی درونی مشغول می شود. تا این که بالاخره در ویرانه ای ابوبکر را می‌یابد. یافتن ابوبکر در ویرانه، شاید اشاره به یافتن عشق و آن حالت پاک درونی پس از ویران کردن قالب ها و شکستن خود باشد (گنج می جو در همه ویرانه ها) . اما ابوبکر به علت بی‌ توجهی‌ ما به میل ذاتی خود و توجه مفرط به ماهیت‌های قراردادی بیمار و ناتوان شده و نمی تواند با یک جوشش درونی و بی‌ واسطه به حقیقت وصل شده و ما را از این اسارت و درد و رنج رها سازد . با واسطه آگاهی‌ یا همان حمالان تابوت، وصل میسر می شود و انسان به رهایی می‌رسد. شاید تخته مرده کشان و تابوت در اینجا اشاره به رهایی یافتن با مرگ بر خویشتن باشد.
 

 

.: بخش دوم :.

برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راست‌کلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:

 

.: دانلود مستقیم بخش دوم :.

 

 

سبزوارست این جهان و مرد حق                 اندرین جا ضایعست و ممتحق

هست خوارمشاه یزدان جلیل                     دل همی خواهد ازین قوم رذیل

گفت لا ینظر الی تصویرکم                         فابتغوا ذا القلب فی ‌تدبیرکم

من ز صاحب‌دل کنم در تو نظر                      نه به نقش سجده و ایثار زر

تو دل خود را چو دل پنداشتی                     جست و جوی اهل دل بگذاشتی

دل که گر هفصد چو این هفت آسمان           اندرو آید شود یاوه و نهان

این چنین دل ریزه‌ها را دل مگو                    سبزوار اندر ابوبکری بجو

صاحب دل آینه‌ی شش‌رو شود                    حق ازو در شش جهت ناظر بود

هر که اندر شش جهت دارد مقر                  نکندش بی‌واسطه‌ی او حق نظر

گر کند رد از برای او کند                              ور قبول آرد همو باشد سند

بی‌ازو ندهد کسی را حق نوال                    شمه‌ای گفتم من از صاحب‌وصال

موهبت را بر کف دستش نهد                      وز کفش آن را به مرحومان دهد

با کفش دریای کل را اتصال                         هست بی‌چون و چگونه و بر کمال

اتصالی که نگنجد در کلام                           گفتنش تکلیف باشد والسلام

صد جوال زر بیاری ای غنی                         حق بگوید دل بیار ای منحنی

گر ز تو راضیست دل من راضیم                    ور ز تو معرض بود اعراضیم

ننگرم در تو در آن دل بنگرم                         تحفه او را آر ای جان بر درم

با تو او چونست هستم من چنان                زیر پای مادران باشد جنان

مادر و بابا و اصل خلق اوست                      ای خنک آنکس که داند دل ز پوست

تو بگویی نک دل آوردم به تو                       گویدت پرست ازین دلها قتو

آن دلی آور که قطب عالم اوست                  جان جان جان جان آدم اوست

از برای آن دل پر نور و بر                             هست آن سلطان دلها منتظر

تو بگردی روزها در سبزوار                           آنچنان دل را نیابی ز اعتبار

پس دل پژمرده‌ی پوسیده‌جان                      بر سر تخته نهی آن سو کشان

که دل آوردم ترا ای شهریار                         به ازین دل نبود اندر سبزوار

گویدت این گورخانه‌ست ای جری                 که دل مرده بدینجا آوری

رو بیاور آن دلی کو شاه‌خوست                   که امان سبزوار کون ازوست

گویی آن دل زین جهان پنهان بود                 زانک ظلمت با ضیا ضدان بود

دشمنی آن دل از روز الست                       سبزوار طبع را میراثی است

زانک او بازست و دنیا شهر زاغ                    دیدن ناجنس بر ناجنس داغ

ور کند نرمی نفاقی می‌کند                        ز استمالت ارتفاقی می‌کند

می‌کند آری نه از بهر نیاز                            تا که ناصح کم کند نصح دراز

زانک این زاغ خس مردارجو                         صد هزاران مکر دارد تو به تو

گر پذیرند آن نفاقش را رهید                        شد نفاقش عین صدق مستفید

زانک آن صاحب دل با کر و فر                       هست در بازار ما معیوب‌خر

صاحب دل جو اگر بی‌جان نه‌ای                    جنس دل شو گر ضد سلطان نه‌ای

آنک زرق او خوش آید مر ترا                         آن ولی تست نه خاص خدا

هر که او بر خو و بر طبع تو زیست                پیش طبع تو ولی است و نبیست

رو هوا بگذار تا بویت شود                          وان مشام خوش عبرجویت شود

از هوارانی دماغت فاسدست                      مشک و عنبر پیش مغزت کاسدست

حد ندارد این سخن و آهوی ما                    می‌گریزد اندر آخر جابجا

 

 

.: بخش سوم :.

برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راست‌کلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:

 

.: دانلود مستقیم بخش سوم :.

 

 

 

.: بخش چهارم :.

برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راست‌کلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:

 

.: دانلود مستقیم بخش چهارم :.

 

 

-------

 

شرح غزل:

 

غزل شماره 807 از دیوان شمس تبریزی:

 

لحظه ای قصه کنان قصه تبریز کنید             لحظه ای قصه آن غمزه خون ریز کنید
در فراق لب چون شکر او تلخ شدیم           زان شکرهای خدایانه شکرریز کنید
ای بسا شب که ز نور مه او روز شود          گر چو مه در طلبش شیوه شبخیز کنید
وقت شمشیر بود واسطه ها برگیرید           صرف آرید نخواهیم که آمیز کنید


                         شمس تبریز که خورشید یکی ذره اوست

                           ذره را شمس مگوییدش و پرهیز کنید
 

 

دریافت سه فایل pdf مربوط به اصطلاحات عرفانی:

 

            .: فایل اول :.        .: فایل دوم :.      .: فایل سوم :.

 

---------

 

صحبت دربارهء تجاربی که دوستان فرستاده اند و نیز پرسش‌ها.

 

 

لینک شماره یک: کلیک کنید.

 

 

 

 

 

               

 

اطلاعات بیشتر در مورد سه تصویر فوق را در اینجـا بخوانید.

 

 

 

 

 

 

-------------------------

 

 

برنامهء دوچرخه سواری در اروپا برای سال 2011 به مدیریت آقای مخمور:

 

برای اطلاع از جزئیات این برنامه به فایل صوتی زیر که توسط آقای مخمور بیان شده گوش دهید:

 

.: برنامه دوچرخه سواری در اروپا برای سال 2011 :.

برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راست‌کلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:

 

.: دانلود مستقیم فایل صوتی برنامه دوچرخه سواری سال 2011 :.

 

ایمیل آقای مخمور برای هماهنگی برای شرکت در برنامه دوچرخه‌سواری:

 

--------------

 

فایل صوتی فصلی از کتاب "شادمانی خلاق" نوشتهء جیدو کریشنامورتی و ترجمهء محمدجعفر مصفا با موضوعیت "مراقبه" که توسط آقای مخمور خوانده شده است:

 

.: فصل 22 از کتاب "شادمانی خلاق" :.

برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راست‌کلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:

 

.: دانلود مستقیم فصل 22 از کتاب "شادمانی خلاق" :.

 

این فایل صوتی را از صفحهء آرشیو کلی - در کنار فایل‌های جلسهء 122 - نیز می‌توانید دانلود کنید.

                                                     

-------

 

لینک جدید آرشیو فایل‌های صوتی، برای دوستان داخل ایران: http://www.mediafire.com/molana

(متاسفانه در ایران لینک مستقیم فایل‌های صوتی فیلتر شده‌اند و امکان دانلود از لینکهای مستقیم نیست. لذا دوستان داخل ایران از لینک جدید آرشیو فایل‌های صوتی می‌توانند استفاده کنند. روشهای دیگر نیز از طریق صفحهء آرشیو کلی توضیح داده شده‌اند.)

 

------

 

فایل‌های متن خلاصه برداری شدهء جلسات اول تا سیزدهم، توسط خانم سوگند:

 

.: خلاصهء جلسه اول :.

 

.: خلاصهء جلسه دوم :.

 

.: خلاصهء جلسه سوم :.

 

.: خلاصهء جلسه چهارم :.

 

.: خلاصهء جلسه پنجم :.

 

.: خلاصهء جلسه ششم :.

 

.: خلاصهء جلسـه هفتـم :.

 

.: خلاصهء جلسـه هشتـم :.

 

.: خلاصهء جلسـه نهـم :.

 

.: خلاصهء جلسـه دهـم :.

 

.: خلاصهء جلسـه یازدهـم :.

 

.: خلاصهء جلسـه دوازدهـم :.

 

.: خلاصهء جلسـه سیزدهـم :.

 

   --------------

معرفی لینک "مقدمهء جلسات شرح مثنوی" تهیه شده توسط آقا و خانم اسلامی:

.: مقدمهء جلسات شرح مثنوی :.

دوستان تازه‌وارد حتماً لینک فوق را مطالعه نمایند.

-------------------

جلسات پیش:

 

دانلود تمامی فایل‌های صوتی جلسات گذشته از طریق مراجعه به صفحهء آرشیو: به این صفحه مراجعه نماييد.

 

برای سفارش CDها یا DVD مجموعه فایل های صوتی(MP3) و متن(PDF) جلسات گذشته، اینجا کلیک کنید.

 

چنانچه عضو خبرنامه نیستید، و مایلید عضو شوید، اینجــا کلیک کنید.

                                                                               ------------------

 شما می‌توانید بوسیلهء فرم زیر پیام و نظر خود درباره این برنامه را بنویسید. سپس دکمه‌ء Submit را کلیک کنید:

نام:
آدرس ایمیل(لطفاً بدقت وارد نمایید):
آدرس سایت یا وبلاگ شما(اگر دارید):
متن پیام:

برای دانلود فایلهای صوتی و متن جلسات گذشته، به صفحه‌ی آرشیو کلی مراجعه نمایید.