.: آشنایی با جلسات شرح مثنوی :.


 

ثبت‌نام در خبـرنامه

 

برای عضویت در خبرنامه، آدرس دقیق ایمیل خود را در کادر زیر وارد کرده و دکمهٔ عضویت را کلیک کنید:

ایمیل شما:

در کمتر از یک دقیقه ایمیلی از طرف سایت گوگل برایتان فرستاده می‌شود که باید لینکی که در آن هست را کلیک کنید تا عضویت شما تأیید(ثبت) شود. بدین ترتیب در لیست خبرنامهٔ سایت قرار می‌گیرید و هرگونه خبر جدید و اطلاعات جلسهٔ آنلاین یا هر برنامهٔ تازه‌ای که ارائه شود، از طریق ایمیل‌تان به اطلاعتان خواهد رسید.

» اگر ایمیلی از طرف گوگل دریافت نکنید بدین معنی است که آدرس ایمیل خود را صحیح وارد نکرده‌اید.

» پس از ثبت عضویت، آدرس ایمیل Panevis.Newsletter@Gmail.com را به بخش Contacts سرویس ایمیل خود اضافه(Add) نمائید. در غیر اینصورت ممکن است ایمیل‌های خبرنامه را دریافت ننمایید.


لوگوی جلسات

 
 

نظرسنجی


پیـوندها

تازه‌ترین خبرنامه آرشیو آنلاین جلسات شرح مثنوی معنوی
 سفارش DVD آرشیو جلسات شرح مثنوی
راهنمای جامع برنامهٔ Paltalk
صفحهٔ جلسات شرح مثنوی در facebook
سایت محمدجعفر مصفا

 
کلوب مثنوی معنوی مولانا
معرفی کتاب، CD ، مقاله، سایت و وبلاگ
 
کتابخانه شعر
رادیو حافظ

رادیو سعدی
رادیو مولانا
کتاب‌های صوتی خودشناسی

 لغتنامه فارسی به فارسی
 
صفحه اصلی کل جلسات (مولانا، حافظ، سعدی ...)
 

آرشیو صوتی و متن
 
بروی کلمهٔ "مثنوی معنوی" کلیک کنید:


پادکست جلسات شرح مثنوی معنوی مولانا

بروی تصویر iPod کلیک کنید:



سفارش DVD تمامی جلسات برگزار شدهٔ شرح مثنوی

بروی تصویر DVD کلیک کنید:



اهدای کمک به برنامه‌ها

بروی کلمهٔ Donate کلیک کرده و توضیحات را بخوانید:


تماس با ما

برای ارتباط با تیم گردانندهٔ جلسات، پیام خود را به آدرس زیر ایمیل نمایید:

کلوب جلسات شرح مثنوی در سایت facebook :


جستجو

در متن داستان‌ها و غزلیات


Share
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

<---- برای شنیدن توضیحات مربوط به جلسات آنلاین شرح مثنوی و غزلیات مولانا بر روی دکمهٔ پخش کنار صفحه کلیک کنید
 


 

 

 

   

» معرفی: این وبلاگ جهت مدیریت جلسات اینترنتی(تله‌کنفرانس) شرح و تفسیر داستانهای مثنوی معنوی مولانا و نیز شرح غزلیات شمس تبریزی(دیوان شمس) است. این جلسات از سال 2003 میلادی بصورت Online در سرویس‌های مخصوص تله‌کنفرانس مانند Paltalk ، Yahoo Messenger ، inSpeak ، FarToFar و Woozab برگزار می‌شد و علاقمندان از ایران، اروپا، امریکا، کانادا، استرالیا، هندوستان، روسیه و کشورهای دیگر بشکل Online حضور می‌یافتند. آرشیو تمامی جلسات برگزار شده بصورت صوتی (mp3) و نیز متن (pdf) در صفحهٔ آرشیو قرار دارد و می‌توانید بصورت رایگان آنها را دانلود نموده و استفاده نمایید.

   در ماه مارس سال 2008 بعلت ضعیف شدن شدید خط اینترنت در ایران برگزاری این جلسات بصورت Online برای مدتی متوقف شد و بمدتی برنامه‌ها بشکل ارسال خبرنامه ارائه گردید و چندین جلسه بصورت Offline برگزار شد. اما از جلسه 101 به بعد، برنامه‌ها دوباره بشکل Online برگزار می‌شوند. بدین شکل که: ابتدا در خبرنامه جلسات عضو می‌شوید، سپس هر هفته یا هر ده روز یکبار به ایمیل شما خبرنامه فرستاده می‌شود و در این خبرنامه، توضیحات، دستور کار و برنامهٔ جلسهٔ آنلاین، روز و زمان برگزاری جلسه و نحوهٔ شرکت در جلسهٔ آنلاین همه آورده می‌شود. نمونهٔ خبرنامه‌های ارسال شده برای اعضاء را در صفحهٔ تازه‌ترین خبرنامه(در قسمت آرشیو آن) می‌توانید ببینید.


»
عضویت در خبرنامه: بنابراین جهت استفاده و ارتباط با این برنامه‌ها، لازم است در خبرنامه(Newsletter) عضو شوید: جهت عضویت، در سمت راست این صفحه، در قسمت خبرنامه،  یا در کادر پایین، آدرس email خود را بدقت وارد نمایید، و آنگاه دکمهٔ "عضویت" را کلیک نمایید:
 
ایمیل دقیق شما:


سپس در کمتر از یک دقیقه ایمیلی از طرف سایت گوگل برایتان فرستاده می‌شود که باید لینکی که در آن هست را کلیک کنید تا عضویت شما تأیید(ثبت) شود.(اگر ایمیلی از طرف گوگل دریافت نکنید بدین معنی است که آدرس ایمیل خود را صحیح وارد نکرده‌اید.) بدین ترتیب در لیست خبرنامهٔ سایت قرار می‌گیرید و هرگونه خبر جدید و جلسه آنلاین یا هر برنامهٔ تازه‌ای که ارائه شود، از طریق پست الکترونیکتان به اطلاعتان خواهد رسید.
 

  پس از تأیید ایمیل عضویت در خبرنامه، لازم است برای اینکه مطمئن شوید ایمیل‌های خبرنامه در فولدر Spam ، Bulk یا Junk ایمیل‌تان نرود، آدرس ایمیل Panevis.Newsletter@Gmail.com را به بخش Contacts سرویس ایمیل خود اضافه(Add) نمایید.
 
توجه: عضویت به روش فوق، بصورت اتوماتیک است و توسط سایت گوگل انجام می‌شود. اگر نمی‌توانید بوسیله روش فوق عضو شوید، می‌توانید یک ایمیل با موضوع Molana Newsletter به آدرس Panevis.Newsletter@Gmail.com ارسال نمایید تا شما را عضو کنیم.

   خبرنامه‌ها معمولاًً هر دو هفته یکبار، چهارشنبه یا پنجشنبه،‌ و با عنوان Newsletter از طرف Panevis به ایمیل شما ارسال می‌شود. چنانچه آنها را در فولدر Inbox خود دریافت نمی‌کنید، فولدر Spam ، Bulk یا Junk خود را چک نمایید.
نمونهٔ خبرنامه‌های ارسال شده برای اعضاء را در صفحهٔ تازه‌ترین خبرنامه(در قسمت آرشیو آن) می‌توانید ببینید.
 
» آرشیو جلسات برگزار شده: اعضای جدید، حتماْ فایل صدای جلسات گذشته (بخصوص جلسهٔ اول تا دوازدهم) را گوش دهند. مباحث این جلسات بهم مرتبطند. آرشیو فایل‌های صوتی جلسات گذشته همراه با متن اشعار مورد شرح و تفسیر، در صفحهٔ آرشیو آمده است. به صفحهٔ آرشیو مراجعه نموده  و فایل‌ها را دانلود نمائید و بوسیله هر گوشی مبایل، mp3 player یا هر دستگاه و برنامه پخش‌کننده mp3 می‌توانید از فایل‌های صوتی استفاده نمائید. DVD کامل آرشیو را نیز می‌توانید از طریق صفحهٔ آرشیو سفارش دهید.
 
 
توصیه: از بخش "پیوندها" در ستون سمت راست صفحه حتماً دیدن کنید. همچنین اطلاعات مفید زیادی دربارهٔ این جلسات در ستون سمت راست همین صفحه آورده شده است.

 
 
 
 

 
>---------------========--------------<
 
توضیحات کلی دربارهٔ استفاده از برنامه‌ها: بروی دکمهٔ پخش صدا کلیک کنید.
 
 

      فایل‌های صوتی هر جلسه، چند روز بعد از برگزاری آن، در صفحهٔ مخصوص آن جلسه و نیز در صفحهٔ آرشیو قرار داده می‌شوند.
 
>-----------===============================================----------<

 

جلسهٔ صد و چهل و هشتم:

   این جلسه در تاریخ جمعه ششم ژانویه 2012 (شانزدهم دی ماه 90) برگزار گردید. جزئیات بیشتر را در خبرنامهٔ این جلسه بخوانید.
 
   دوستان تازه‌وارد، قبل از شرکت در جلسات آنلاین، فایل‌های جلسات ابتدایی و نیز صفحهٔ مقدمهٔ جلسات را گوش دهند و بخوانند.

 
 
مهم: جلسات در برنامهٔ Paltalk برگزار می‌گردد. راهنمای جامع برنامهٔ پالتاک را با کلیک بروی اینجــا می‌توانید بخوانید. اگر قبلاً برنامه پالتاک را نصب کرده بودید، لازم است آن را دوباره دانلود و نصب کنید. این برنامه update شده است.
 

--------


»
برنامهٔ این جلسه: 

   ١. مرور کوتاه حکایت "مثل در بیان آنکه حیرت مانع بحث و فکرت است
" (از دفتر سوم مثنوی معنوی بیت 1376) این حکایت قبلاً در جلسه 23 آمده است.
   ۲. شرح و تفسیر "حکایت عیاضی رحمه‌الله کی هفتاد غزو کرده بود سینه برهنه بر امید شهید شدن چون از آن نومید شد..." دفتر پنجم، بیت 3780 به بعد
   ۳. شرح غزل شماره‌ی 509 از دیوان شمس تبریزی

      + متن حکایت‌های مورد بررسی در این جلسه و نیز غزل مورد نظر در ادامه آمده است.


»
شنیدن و دانلود فایل‌های صوتی این جلسه:


       لینکهای مستقیم فایلهای این جلسه:       .: بخش اول :.           .: بخش دوم :.           .: بخش سوم :.           .: بخش چهارم :.
 


 










 

اگر از طریق جعبهٔ فوق یا لینکهای مستقیم موفق به دانلود نشدید، با مراجعه به صفحهٔ آرشیو می‌توانید فایل‌ها را دانلود کنید. -> صفحهٔ آرشیو

+ روش جدید دیگری (روش 6) به صفحهٔ آرشیو اضافه شده است: دانلود از سایت HulkShare
 


» متن داستان این جلسه:

     + پس از خواندن داستان، در صورت تمایل، نظر و تفسیر خود را از طریق بخش "پیام‌ها و نظرات" در پایین صفحه، ارسال نمائید. لطفاً نظر خود را فقط درباره داستان اصلی این جلسه (حکایت عیاضی ...) ارسال فرمایید.

  متن داستان این جلسه (به نثر) در این صفحه آورده شده است.
 

دفتر سوم، بيت 1376   (این حکایت قبلاً در جلسه 23 آمده است.)

مثل در بیان آنکه حیرت مانع بحث و فکرت است

آن يكي مرد دومو آمد شتاب               پيش يك آيينه دار مستطاب
گفت از ريشم سپيدي كن جدا            که عروس نو گزيدم اي فتي
ريش او ببريد و كل پيشش نهاد           گفت تو بگزين مرا كاري فتاد
اين سؤال وآن جوابست آن گزين          كه سر اينها ندارد درد دين
آن يكي زد سيليي مر زيد را               حمله كرد او هم براي كيد را
گفت سيلي‌زن سؤالت مي‌كنم           پس جوابم گوي وانگه مي‌زنم
بر قفاي تو زدم آمد طراق                    يك سؤالي دارم اينجا در وفاق
اين طراق از دست من بودست يا         از قفاگاه تو اي فخر كيا
گفت از درد اين فراغت نيستم             كه درين فكر و تفكر بيستم
تو كه بي‌دردي همي انديش اين          نيست صاحب‌درد را اين فكر هين

 

دفتر پنجم، بیت 3780

حکایت عیاضی رحمه‌الله کی هفتاد غزو کرده بود سینه برهنه بر امید شهید شدن چون از آن نومید شد از جهاد اصغر رو به جهاد اکبر آورد و خلوت گزید ناگهان طبل غازیان شنید نفس از اندرون زنجیر می‌درانید سوی غزا و متهم داشتن او نفس خود را درین رغبت

 

گفت عیاضی نود بار آمدم                     تن برهنه بوک زخمی آیدم

تن برهنه می‌شدم در پیش تیر               تا یکی تیری خورم من جای‌گیر

تیر خوردن بر گلو یا مقتلی                     در نیابد جز شهیدی مقبلی

بر تنم یک جایگه بی‌زخم نیست              این تنم از تیر چون پرویز نیست

لیک بر مقتل نیامد تیرها                        کار بخت است این نه جلدی و دها

چون شهیدی روزی جانم نبود                 رفتم اندر خلوت و در چله زود

در جهاد اکبر افکندم بدن                       در ریاضت کردن و لاغر شدن

بانگ طبل غازیان آمد به گوش                 که خرامیدند جیش غزوکوش

نفس از باطن مرا آواز داد                       که به گوش حس شنیدم بامداد

خیز هنگام غزا آمد برو                         خویش را در غزو کردن کن گرو

گفتم ای نفس خبیث بی‌وفا                   از کجا میل غزا تو از کجا

راست گوی ای نفس کین حیلت‌گریست     ورنه نفس شهوت از طاعت بریست

گر نگویی راست حمله آرمت                  در ریاضت سخت‌تر افشارمت

نفس بانگ آورد آن دم از درون                 با فصاحت بی‌دهان اندر فسون

که مرا هر روز اینجا می‌کشی                 جان من چون جان گبران می‌کشی

هیچ کس را نیست از حالم خبر               که مرا تو می‌کشی بی‌خواب و خور

در غزا بجهم به یک زخم از بدن               خلق بیند مردی و ایثار من

گفتم ای نفسک منافق زیستی              هم منافق می‌مری تو چیستی

در دو عالم تو مرایی بوده‌ای                   در دو عالم تو چنین بیهوده‌ای

نذر کردم که ز خلوت هیچ من                 سر برون نارم چو زنده‌ست این بدن

زانک در خلوت هر آنچ تن کند                  نه از برای روی مرد و زن کند

جنبش و آرامش اندر خلوتش                  جز برای حق نباشد نیتش

این جهاد اکبرست آن اصغرست              هر دو کار رستمست و حیدرست

کار آن کس نیست کو را عقل و هوش       پرد از تن چون بجنبد دنب موش
 

 


"خود" تشکیل شده است از تصاویر ذهنی. تصاویر ذهنی ثابت و مرده هستند اما متحرک و زنده بنظر می رسند.
 مانند تصویر فوق. برای بزرگ‌تر دیدن تصویر، روی آن کلیک کنید.
 



نظرات دوستان:


» برای نوشتن نظرتان درباره داستان یا غزل یا هر موضوع مرتبط با این جلسه، به قسمت "پیامها و نظرات" در همین صفحه(پایین‌) مراجعه کنید. لطفاً نظر خود را فقط دربارهء داستان اصلی این جلسه (حکایت عیاضی ...) ارسال فرمایید.


ارغنون
با سلام
این نفس نمی گذارد که آدمی در کیفیت زندگی باشد و بازی همای متفاوتی را می آرفریند .مثل همین داستان که می خواهد مشغول کمیت شویم و از کیفیت ماجرا ها دور بیافتیم
و در داستان بعدی که مقایسه ای است بین جهاد که نفس را برتر معرفی کرده است زیرا مستمر وسخت تراست و باز هم بازی نفس را معرفی می کند انگار هر حرکتی که از انسان سر میزند پای نفس در کار است .....

تبکم
با سلام
حکایت عیّاضی از جنبه بیرونی ترفند‌های انسان هویت فکری را می‌نمایاند که حتی مبارزه با نفس را به شکل نمایشی علنی و پر زرق و برق می‌خواهد تا از فیدبک‌های آن برای خود یک خوراک نسبتا مجاز تهیه کرده و با سنسی‌شن‌‌های حاصل از آن لحظاتی را در لذت به سر ببرد .......
اما از لحاظ درونی ، صدای کوس و طبل ، همان غلغلۀ افکار در هنگام مراقبه است که ما را در آستانۀ گذر از مرحلۀ دانستگی و خود اشعاری نگاه میدارد و این بار با کنجکاوی و اصرار میخواهد از چند و چون کشته شدن خود مطلع باشد تا هم برای خود و هم دیگران اسطوره‌سازی کند و قس علیهذا ........ تصور کنید ..... مثل مرغی که میخواهد نحوۀ بریده شدن سر خود را ببیند !!
ممنون

 kiyankimya
باسلام
راست گوي اي نفس كين حيلت گريست ورنه نفس شهوت ازطاعت بريست
شناخت حيله هاي نفس كاري بس دشواراست . اينجاست كه گفته شده : من عرف نفس فقد عرفه ربه
چه فرمان به كارهايي كه از ديد جامعه زشت وناپسنداست وچه فرمان به كارهاي پسنديده از ديد عرف وجامعه .
در هردو مورد تشخيص اينكه فرد درقيد نفسانيات هست يا خير مشكل مي باشد .
آنكه درعموم شراب نوشيد تا زير پا نهد تكبري را كه ازتكريم ديگران بدست آورده بودويا برعكس همانطوري كه درجائي گفته شد: آنچه راكه فلاني درنماز بكند هزاران بار بدتر از آنچه باشد كه ديگري درخرابات بكند .

 delbar72
 تفسیر اول:
حتی, حتی, نفس ممکن است مسائل خودشناسی را نیز تبدیل به یک ارزش کرده باشد و بخواهد پز آن را به دوستان خودشناس خود بدهد همچنانکه نفس عیاضی, شهید شدن فی سبیل الله را تبدیل به یک ارزش کرده بود و میخواست پز آنرا به مردم مسلمان بدهد.
که عیاضی خلوت را رها نکرد

 تفسیر دوم:
عیاضی در نود غزوه شرکت کرد: یعنی عیاضی نود بار وارد جنگ های ذهنی شد و از فکر کمک خواست.
عیاضی به هدف خود (شهادت) نرسید: یعنی عیاضی هیچ وقت به نتیجه ای نرسید
عیاضی راه خلوت را در پیش گرفت: یعنی عیاضی اعصابش خورد شد!(از بس نتیجه ای نمیگرفت!) و خاموشی را برگزید و سکوت کرد
نفس او را به جنگ تشویق کرد: یعنی نفس او را تشویق کرد تا با افکار در آمیزد.
تذکر1: هیچ فکری در دریای حقیقت سودمند نیست؛ حتی افکاری که به ظاهر خودشناسانه هستند و مفید هستند نیز به کار نمی آیند؛ اینکه عیاضی با کفار می جنگید به ظاهر سودمند بود ولی درباطن دیدیم که نه
تذکر2: حتی اینکه ما بخواهیم از فکر جلوگیری کنیم نیز خودش یک فکر است.

بازنویسی تفسیر اول:
غزوه درواقع محیطی است که من میتواند در آن به کسب ارزش ها بپردازد و مثلا شهید فی سبیل الله بشود تا دیگران به او بگویند: به به عجب انسان خدا شناس و خالصی!
به طور کلی غزوه سمبلی است از اجتماع حال حاضر ما انسان ها. بقیه تفسیر را خود دوستان بخوانند دیگه
تبکم عزیز نظر خود را در مورد این داستان بفرستید
همچنین دوستان دیگر که مانند من اینترنتشان در حد تخم مرغ است نظر خود را کتبی بنویسید
و بگویید که غزوه سمبل چه چیزهایی میتواند باشد‎
I love you and our sheikh panevis‏!
یک نکته:
بسیاری از افراد که در حال خودشناسی هستند نیز مانند عیاضی هستند
هنوز نفس برایشان مطرح است و برای کسب ارزش ها له له میزنند اما خودشان فکر میکنند خوب و فایق هستند
مثلا من دانش خودشناسی خود را توی سر شما میزنم که بیا ... ببین من چه قدر دانا ام و قدرتمندم؛ ولی تو نه. خلاصه هنوز که هنوز است رسیدن به ارزش ها برایشان مطرح است حالا قبلا این ارزشها چیز دیگری بوده حالا شهید شدن فی سبیل الله است. حقا تا وقتی انسان به دنبال کسب هرنوع ارزشی باشد من در او همچنان زنده است
و قطعا عیاضی این حقیقت را نفهمید تا اینکه خلوت کرد و آنجا بود که دید نفس دارد به او می گوید: برو شهید فی سبیل الله بشو برو که از دستت میرود ها برو که اگر نرفتی فیض بزرگی را از دست میدهی ها. جواب:
اشکال ندارد 90 بار وارد این جنگ ها شدم خیری ندیدیم حالا بگذار این دفعه این راه را امتحان کنیم و هرچند حق باتوست سختی هایی دارد ولی این سختی را میپذیرم و در خلوت خواهم مرد تا آنگاه که حقیقت خودش مرا زنده کند

 delbar72
 نفس وقتی دید ما خلوت کرده ایم سعی میکند ما را از خلوت بیرون بکشاند:
مثال:
مثلا شما یکجا یک کاری کرده اید یا مثلا حرفی زده یا نوشته اید و حالا تصمیم گرفته اید خلوت کنید؛ همین که مدتی از خلوت گذشت: نفس شما را بسیار ملامت خواهد کرد که چرا آن حرف را اینطور زدی؟ میتوانستی اینطور بزنی؟ اینطور پر جلوه تر بود...
مثلا برای عیاضی بیچاره لابد نفسش اینطور به او میگفته:
دیدی دفعه ی قبل(یعنی دفعه ی نودمی!) به شهادت نرسیدی و مسلمان ها چگونه با نگاهشان تو را ریشخند کردند؟ و گفتند این را ببین! میخواسته شهید بشه! آره جون عمش! دیدی نتوانستی به نان و نوایی برسی... این دفعه برو و به آن ها بفهمان که تو آنی که رستم بود پهلوان... شاه شاهان. سالار شهیدان عیاضی فیاض رستم پر توان! کیکاووس پهلوان!

 سان شان
 باسلام و خسته نباشید
از این حکایت دوتاویل بنظرم میرسد
عیاضی سمبل انسانی که در راه خودشناسی کار میکند - تن سمبل نفس - تیرسمبل آگاهی و لم های خودشناسی
عباضی که با وجود کسب آگاهیهای فراوان و بکارگیری لم های خودشناسی ضربه های زیاد به نفس(تن) خود وارد ساخته و با جدیت و مدت طولانی در این راه کار کرده اما نفس (تن) همچنان زنده و فعال است بلاخره پی میبرد که نفس یا هویت فکری نیز همزمان از این امر برای به نمایش گذاشتن خود و کسب به به دیگران استفاده کرده و خود را در مرکز توجهات قرار داده است چون برای نفس فرقی نمی کند از هر چیزی که دم دستش باشد برای بقا وتداوم حیات خودش استفاده میکند عباضی برای گرفتن این حربه از دست نفس به عزلت و خاموشی و سکوت پناه میبرد و چون سکوت و بی اندیشگی و در مرکز توجه دیگران نبودن بمعنای مرگ هویت فکری میباشد اینبارنفس تلاش میکند او را با توجیهات بظاهر منطقی تحت فشار قرار داده مجددا به صحنه توجهات بکشاند تا از مرگ خودش یعنی هویت فکری جلوگیری شود. یعنی همه شاهد باشند که عباضی در راه خودشناسی کار میکند و ضربه های کاری به نفس اش وارد میکند اما عیاضی به حیله نفس پی برده و قبول نمی کند و درسکوت و عزلت می ماند.
در تاویل دوم تیر را سمبل فکر و اندیشه میگیرم که عیاضی با آن سلاح به امید از بین بردن هویت فکری به جنگ او می رود اما چون هویت فکری نیز جنس اش از فکرواندیشه بوده و با تیر فکر به جنگ فکر رفتن همان خون به خون شستن است موفق به نابودی آن نمی شود وپی میبرد باید از اندیشه دست کشیده و سکوت وخاموشی را بر گزیند که مدام هویت فکری میخواهد او را به فکر و اندیشه بازگرداند تا مانع مرگش اش شود اما عیاضی تن نمی دهد و در سکوت میماند.

 تبکم
با سلام ....
اگر شهادت را در این حکایت ، رسیدن به حقیقت و دست پیدا کردن به من واقعی در نظر بگیریم ، عیاضی سمبل انسان در جستجوی حقیقت است که ابتدا برای رسیدن به حقیقت به جستجوهای بیرونی و تبادل افکار و اندیشه‌ها میپردازد ، و ذهن خود را دائم در معرض تیرها قرار میدهد تا به شهادت ( حقیقت ) برسد .... ( تیرها سمبل فلسفه‌ها و ایدئولوژی هایی است که از طریق ذهن و فکر به ما میرسد ) ....... و بارها این اندیشه‌ها و نظریات و ایدئولوی‌ها را امتحان میکند ( تا جاییکه بدن‌اش همچون غربال سوراخ سوراخ میگردد ) سمبل آزمودن روشها و نظریات مختلف ...... اما متوجه میشود که برای رسیدن به شهادت یا همان حقیقت ، تیر باید به جایی بر خورد کند که باعث مردن ( مردن نفس و هویت فکری) شود ..... و به این نتیجه میرسد که با جلدی و چابکی ( هوش و دانستگی ) ، به این هدف نخواهد رسید .... و کار را کار بخت و اقبال ( نادانستگی و یرزقه من حیث لایحتسب ) و خارج از خواست و توان \" خود \" می‌بیند ( نه با خواستن و شهوت ) ...
بنابراین به خلوت ( مراقبه و درون کاوی ) روی می‌آورد و همت خود را در این راه صرف میکند و میخواهد که بدن ( نفس ) خود را لاغر کند ..... بعد از مدتی خلوت ، و زمانیکه نزدیک است به حقیقت برسد و هویت فکری را در خود بکشد ، دوباره انگیزه‌هایی جدید و عقلانی و منطقی ( از جامعه و محیط بیرون ) او را به خود میخواند و به او اینگونه القا میکند که دست از این روش بردار، بیا و به میدان برو که الان وجود تو در آنجا لازم است ......
عیاضی متوجه این ترفند میشود و به این مسئله بیش از پیش پی می‌برد که تنها راه کشتن نفس همین است که درب نمایشات بیرونی را بر روی هویت فکری ببندد و رابطه‌ و بده بستانی را که هویت فکری با محیط اطراف خود برقرار میکند و به واسطه آن به حیات خود ادامه میدهد را قطع کند تا از تغذیه شدن‌اش جلوگیری نموده و در خلوت ( جلوگیری از دریافت سنسی‌شن‌ها ) او را از بین ببرد .....
ممنون

مرتضی دیانت دار
با سلام و عرض ادب و احترام
با توجه به اینکه در این سری جلسات برای هر شعر فقط تاویلی از آن می خواهند و نه شرح و ترجمه و تفسیر به نظر بنده تاویلی که بر این شعر می آید را باید با اسفار اربعه ملا صدرا سنجید یعنی می شود گفت این یک برگردان شده از اسفار اربعه می باشد که مولوی با مهارت مخصوص خودش به یک حکایت منظوم در آورده است که کل ماجرا از این قرار است:
براى حرکت دادن نفس به چهار سیر و سفر که در حقیقت،همه یک سیر «من الله‏ الى الله‏» است نیاز است، که این چهار قسمت و چهار مرحله عبارت است از:
«من الخلق الى الحق»، «من الحق الى الحق»، «من الحق فى الحق» و «من الحق الى الخلق»
عیاضی عزم خود را جزم کرده و نود مرتبه به جنگ و غزا رفته است که شهید شود و یا زخمی بر او نشیند که این حرکت و جهد اولیه او بسوی تکامل را سفر اول یعنی «من الخلق الى الحق» می نامیم.
وسپس حضرت حق چون معرفت وی در جهد و تلاش برای رهایی از نفس را دید به او توفیق آنرا داد که مکر نفس را بشناسد و اصطلاحاً با طناب او به جاه نرود:
گفت ای نفس خبیث بی‌وفا
از کجا میل غزا تو از کجا
راست گوی ای نفس کین حیلت‌گریست
ورنه نفس شهوت از طاعت بریست
گر نگویی راست حمله آرمت
در ریاضت سخت‌تر افشارمت
که این خود تقریباً از مهمترین سفر هاست که همان عنایت حق است و آن را سفر دوم یعنی «من الحق الى الحق» می نامیم.
و بعد از این به سفر سوم می پردازیم:
نذر کردم که ز خلوت هیچ من
سر برون نارم چو زنده‌ست این بدن
زانک در خلوت هر آنچ تن کند
نه از برای روی مرد و زن کند
جنبش و آرامش اندر خلوتش
جز برای حق نباشد نیتش
که در اینجا فنای فی الله را مشاهده می کنیم و آن را مرحله سوم «من الحق فى الحق» می نامیم.
و اما سفر آخر و یا چهارم آن گاه که نفس به لقاى حقّ رسید، حضرت حق به او ماموریت می دهد که سفر آخر را طى کند. اکنون که به من رسیدى به خلق برگرد و خلق را هم دعوت کن تا آنها هم به من برسند. در حقیقت، این سیر آخر، همان واقعیتی است که قرآن مجید از آن، به رسالت و نبوّت و امامت تعبیر مى‏کند.
در اینجا عیاضی خطاب به یاران خود می گوید
این جهاد اکبرست آن اصغرست
هر دو کار رستمست و حیدرست
کار آن کس نیست کو را عقل و هوش
پرد از تن چون بجنبد دنب موش
واینجا را مرحله چهارم که همان «من الحق الى الخلق» می نامیم.
ناگفته نماند که بنده اسفاری من دراری درست کرده ام که به جای استفاده از کلمات حق و خلق از کلمات نفس و شخص استفاده کرده ام واین هم با توجه به حدیث قدسی \"لولاک لما خلقت الافلاک\" است. اتفاقاً این شعر را هم میتوان در این مقوله تاویل کرد که این مقال در این مجال نمی گنجد.
البته یکی دو تاویل درونی دیگر می شود از این داستان کرد که این زمان بگذار تا وقت دگر.
ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی
وی آینهٔ جمال شاهی که توئی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
همین!!!

 امین
 سلام
بنظر من در حکایت عیاض میخواهد مولانا بگوید که اصل کار مردن به خود هست یعنی پنجره را باز کردن اینکه خورشید بتابد یا نتابد دیگه دست ما نیست. اما ما نمیخواهیم به خود بمیریم ما تجارت میکنیم.
تو درون چاه رفتستی ز کاخ
چه گنه دارد جهانهای فراخ
جان که اندر وصف گرگی ماند او
چون ببیند روی یوسف را بگو
بی نصیب آیی از آن نور عظیم
بسته‌روزن باشی از ماه کریم
روزن جانم گشاد‌ست از صفا
می‌رسد بی‌واسطه نامه‌ی خدا
نامه و باران و نور از روزنم
می‌فتد در خانه‌ام از معدنم
دوزخست آن خانه کان بی روزنست
اصل دین ای بنده روزن کردنست
تیشه‌ی هر بیشه‌ای کم زن بیا
تیشه زن در کندن روزن هلا
حرف گفتن بستن آن روزن است
عین اظهار سخن پوشیدن است
اگر بی ربط است ببخشید.
ممنون

 سان شان
نکته ای که در این حکایت توجهم را جلب کرده بود و متاسفانه فراموش کردم در کامنت قبلی به آن اشاره کنم این است که عیاضی با جدیت میخواهد شهید شود بنظرم رسید این همان فکراست که در حین خودشناسی وارد عمل شده واصرار دارد که انسان چیزی بشود ،بجائی برسد ، دنیا را جور دیگر ببیند در نتیجه همان آرامش ذهنی را هم که داشت از دست میدهدو نارضایتی ویاس و ناامیدی بر ذهن انسان حاکم میشود که با کنار گذاشتن فکر و سکوت کردن مجددا آرامش به ذهن بر میگردد.
 
شهرام
با نثار صميمانه ترين درودها خدمت مقام معظم پانويس . و استاد ثاني جناب آقاي هومن عزيز ..كه بعد از مدتها گوشمان به صدايشان مزين شد ....
در مطلب اول كه فكر مي كنم در جلسات قبلي هم به آن اشاره اي شده بود دو داستان ذكر شده است كه هر دو حكايت از معماها و سوالهاي پيش پا افتاده و مسخره اي است كه هر روز عقل فلسفي جلوي پاي آدم مي گذارد كه منشاش بيدردي نفس و هدفش گمراه كردن ما از مسير اصلي است . سوالهايي كه اين روزها طرفداران فلسفه علم آن را زياد مطرح مي كنند .
اما انسان اهل حقيقت به اين گونه سوالهاي بچه گانه محلي نمي دهد ، و وقت گرانبهاي خود را حتي صرف فكر كردن درباره اين سوالها نمي گذارد ... چه برسد به اين كه بخواهد جوابي هم براي آنها پيدا كند .
در ادامه ابيات مولانا مي گويد وقتي پايت را در راه حقيقت گذاشتي ديگر عقبگرد زدن به عادتهاي ذهني گذشته و طلب كاري علم يعني مشغول كردن ذهن به چرا ها و اماها (توجيهات عقلي) كار قبيحي و به اصطلاح امروزي ها بيكلاسي محسوب مي شود .. وقتي پيش سلطان حضور داري ديگه به نامه نوشتن و پيك فرستادن براي سلطان كار عبثي است .
اما داستان دوم حكايت مردي است كه هر روز به اميد شهيد شدن يعني كسب بالاترين درجه معنوي در ذهن خودش به غزوه مي رفته است . اما هيچ چيزي به جز زخمهاي روي بدن نصيبش نمي شده است . تا اين كه تصميم مي گيرد به جاي اين كار به مراقبه و گوشه نشيني و كشتن نفس درون (به جاي دشمنهاي خارجي) بپردازد . بعد از چند روز آه از نهاد نفسش بلند مي شود كه عوض بيكار نشستن در اين كنج برو به غزوه و با دشمنان خدا مبارزه كن . تا اين جاي داستان خيلي شبيه داستان شيطان و معاويه است . وقتي كه نفس ، انسان را به يك كار به ظاهر خوب دعوت مي كند انسان بايد به او شك كند كه كجاي كار مي لنگد و سرانجام نفس اعتراف مي كند كه با هر زخمي كه تو در ميدان جنگ برمي داشتي يك امتياز اعتباري به حساب من واريز مي شد . و حالا در اين كنج تنهايي نيست كه به اعمال به ظاهر شجاعانه من امتياز بدهد و من در حال جان دادن هستم از اين انزوا ...
و بعد مولانا اين به انزوا كشيدن بازار كسب اعتباريات را جهاد اكبر مي نامد كه در برابر آن كارهاي به ظاهر نيك جهاد اصغر محسوب مي شوند ...
با تشكر ... از شما ... شهرام

morteza.deyanatdar
با سلام مجدد
البته با اختلاف سنواتی که ملا صدرا با ملای روم داشته است می خواستم بگویم که سیصد الی چهار صد سال قبل نظریه اسفار اربعه را بیان کرده اند و یا شاید برداشت حقیر اینگونه بوده است.
با آرزوی توفیق روز افزون برای شما
ارادتمند مرتضی دیانت دار
 



---------


غزل شماره 509 از دیوان شمس:

 
مرغ دلم باز پریدن گرفت                          طوطی جان قند چریدن گرفت
اشتر دیوانه سرمست من                       سلسله عقل دریدن گرفت
جرعه آن باده بی زینهار                          بر سر و بر دیده دویدن گرفت
باز در این جوی روان گشت آب                 بر لب جو سبزه دمیدن گرفت
باد صبا باز وزان شد به باغ                      بر گل و گلزار وزیدن گرفت
عشق چو دل را به سوی خویش خواند      دل ز همه خلق رمیدن گرفت
      
                            بس کن زیرا که حجاب سخن
                             پرده به گرد تو تنیدن گرفت


---------
 
غزل شماره 510 از دیوان شمس:
 
باز به بط گفت که صحرا خوشست             گفت شبت خوش که مرا جا خوشست
سر بنهم من که مرا سر خوشست            راه تو پیما که سرت ناخوشست
گر چه که تاریک بود مسکنم                     در نظر یوسف زیبا خوشست
دوست چو در چاه بود چه خوشست          دوست چو بالاست به بالا خوشست
چونک خدا روفت دلت را ز حرص                رو به دل آور دل یکتا خوشست
از تو چو انداخت خدا رنج کار                     رو به تماشا که تماشا خوشست
گفت تماشای جهان عکس ماست            هم بر ما باش که با ما خوشست

                                  نور خدایی ست که ذرات را
                            رقص کنان بی سر و بی پا خوشست
 


--------

خلاصه‌برداری‌های جلسات قبل:

       1. خلاصه‌برداری 13 جلسه اول بصورت  pdf در یک فایل (تهیه شده توسط خانم سوگند)

       2. خلاصه برداری جلسات 80 تا 90 در یک فایل (تهیه شده توسط آقای تبکم)

       3. خلاصه برداری جلسات 91 تا 100 در یک فایل (تهیه شده توسط آقای تبکم)

       4. خلاصه برداری جلسات 101 تا 110 در یک فایل (تهیه شده توسط آقای تبکم)

       5. خلاصه برداری جلسات 111 تا 120 در یک فایل (تهیه شده توسط آقای تبکم)

 


 

---------

Share

»
در صورتیکه دربارهٔ مطالب این جلسه نظری دارید، می‌توانید در قسمت "پیام‌ها و نظرات" (در پائین) نظرتان را بنویسید.
 

 
» اگر سئوالی دارید، لطفاً قبل از ارسال سئوالتان، به بخش "پیوندها" در ستون سمت راست صفحه مراجعه نمائید.
   

                                                            ------------------

پیام‌ها و نظرات:

 شما می‌توانید بوسیلهٔ فرم زیر پیام و نظر خود درباره این برنامه را بنویسید. سپس دکمهٔ Submit را کلیک کنید:

نام:
آدرس ایمیل(لطفاً بدقت وارد نمایید):
متن پیام:


 

برای دانلود فایلهای صوتی و متن جلسات گذشته، به صفحه‌ی آرشیو مراجعه نمایید.

 
 

اطلاعات مرتبط:

» فایل‌ متنی خلاصه‌برداری جلسات اول تا سیزدهم، توسط خانم سوگند:  

» معرفی لینک "مقدمهٔ جلسات شرح مثنوی" تهیه شده توسط آقا و خانم اسلامی:

دوستان تازه‌وارد حتماً لینک فوق را مطالعه نمایند.

 

---------

 جلسات پیش:

 
»
دانلود تمامی فایل‌های صوتی جلسات گذشته از طریق مراجعه به صفحهٔ آرشیو: به این صفحه مراجعه نماييد:

 

 

» برای سفارش  DVD مجموعه فایل های صوتی(mp3) و متن(pdf) جلسات گذشته، اینجا کلیک کنید.

روی تصویر DVD کلیک کنید:

 

---------
 

 

.: پیـوندها :.
 
 

---------

 

.: تماس با ما :.
 
برای ارتباط با گردانندهٔ جلسات، پیام خود را به آدرس زیر ایمیل نمایید:
 
 
همچنین می‌توانید در گروه این جلسات در سایت فیس‌بوک عضو شوید: