.: آشنایی با جلسات شرح مثنوی :.


 

ثبت‌نام در خبـرنامه

 

برای عضویت در خبرنامه، آدرس دقیق ایمیل خود را در کادر زیر وارد کرده و دکمهٔ عضویت را کلیک کنید:

ایمیل شما:

در کمتر از یک دقیقه ایمیلی از طرف سایت گوگل برایتان فرستاده می‌شود که باید لینکی که در آن هست را کلیک کنید تا عضویت شما تأیید(ثبت) شود. بدین ترتیب در لیست خبرنامهٔ سایت قرار می‌گیرید و هرگونه خبر جدید و اطلاعات جلسهٔ آنلاین یا هر برنامهٔ تازه‌ای که ارائه شود، از طریق ایمیل‌تان به اطلاعتان خواهد رسید.

» اگر ایمیلی از طرف گوگل دریافت نکنید بدین معنی است که آدرس ایمیل خود را صحیح وارد نکرده‌اید.

» پس از ثبت عضویت، آدرس ایمیل Panevis.Newsletter@Gmail.com را به بخش Contacts سرویس ایمیل خود اضافه(Add) نمائید. در غیر اینصورت ممکن است ایمیل‌های خبرنامه را دریافت ننمایید.


لوگوی جلسات

 
 

نظرسنجی


پیـوندها

تازه‌ترین خبرنامه آرشیو آنلاین جلسات شرح مثنوی معنوی
 سفارش DVD آرشیو جلسات شرح مثنوی
راهنمای جامع برنامهٔ Paltalk
صفحهٔ جلسات شرح مثنوی در facebook
سایت محمدجعفر مصفا

 
کلوب مثنوی معنوی مولانا
معرفی کتاب، CD ، مقاله، سایت و وبلاگ
 
کتابخانه شعر
رادیو حافظ

رادیو سعدی
رادیو مولانا
کتاب‌های صوتی خودشناسی

 لغتنامه فارسی به فارسی
 
صفحه اصلی کل جلسات (مولانا، حافظ، سعدی ...)
 

آرشیو صوتی و متن
 
بروی کلمهٔ "مثنوی معنوی" کلیک کنید:


پادکست جلسات شرح مثنوی معنوی مولانا

بروی تصویر iPod کلیک کنید:



سفارش DVD تمامی جلسات برگزار شدهٔ شرح مثنوی

بروی تصویر DVD کلیک کنید:



اهدای کمک به برنامه‌ها

بروی کلمهٔ Donate کلیک کرده و توضیحات را بخوانید:


تماس با ما

برای ارتباط با تیم گردانندهٔ جلسات، پیام خود را به آدرس زیر ایمیل نمایید:

کلوب جلسات شرح مثنوی در سایت facebook :


جستجو

در متن داستان‌ها و غزلیات


Share
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

<---- برای شنیدن توضیحات مربوط به جلسات آنلاین شرح مثنوی و غزلیات مولانا بر روی دکمهٔ پخش کنار صفحه کلیک کنید
 


 

 

 

   

» معرفی: این وبلاگ جهت مدیریت جلسات اینترنتی(تله‌کنفرانس) شرح و تفسیر داستانهای مثنوی معنوی مولانا و نیز شرح غزلیات شمس تبریزی(دیوان شمس) است. این جلسات از سال 2003 میلادی بصورت Online در سرویس‌های مخصوص تله‌کنفرانس مانند Paltalk ، Yahoo Messenger ، inSpeak ، FarToFar و Woozab برگزار می‌شد و علاقمندان از ایران، اروپا، امریکا، کانادا، استرالیا، هندوستان، روسیه و کشورهای دیگر بشکل Online حضور می‌یافتند. آرشیو تمامی جلسات برگزار شده بصورت صوتی (mp3) و نیز متن (pdf) در صفحهٔ آرشیو قرار دارد و می‌توانید بصورت رایگان آنها را دانلود نموده و استفاده نمایید.

   در ماه مارس سال 2008 بعلت ضعیف شدن شدید خط اینترنت در ایران برگزاری این جلسات بصورت Online برای مدتی متوقف شد و بمدتی برنامه‌ها بشکل ارسال خبرنامه ارائه گردید و چندین جلسه بصورت Offline برگزار شد. اما از جلسه 101 به بعد، برنامه‌ها دوباره بشکل Online برگزار می‌شوند. بدین شکل که: ابتدا در خبرنامه جلسات عضو می‌شوید، سپس هر هفته یا هر ده روز یکبار به ایمیل شما خبرنامه فرستاده می‌شود و در این خبرنامه، توضیحات، دستور کار و برنامهٔ جلسهٔ آنلاین، روز و زمان برگزاری جلسه و نحوهٔ شرکت در جلسهٔ آنلاین همه آورده می‌شود. نمونهٔ خبرنامه‌های ارسال شده برای اعضاء را در صفحهٔ تازه‌ترین خبرنامه(در قسمت آرشیو آن) می‌توانید ببینید.


»
عضویت در خبرنامه: بنابراین جهت استفاده و ارتباط با این برنامه‌ها، لازم است در خبرنامه(Newsletter) عضو شوید: جهت عضویت، در سمت راست این صفحه، در قسمت خبرنامه،  یا در کادر پایین، آدرس email خود را بدقت وارد نمایید، و آنگاه دکمهٔ "عضویت" را کلیک نمایید:
 
ایمیل دقیق شما:


سپس در کمتر از یک دقیقه ایمیلی از طرف سایت گوگل برایتان فرستاده می‌شود که باید لینکی که در آن هست را کلیک کنید تا عضویت شما تأیید(ثبت) شود.(اگر ایمیلی از طرف گوگل دریافت نکنید بدین معنی است که آدرس ایمیل خود را صحیح وارد نکرده‌اید.) بدین ترتیب در لیست خبرنامهٔ سایت قرار می‌گیرید و هرگونه خبر جدید و جلسه آنلاین یا هر برنامهٔ تازه‌ای که ارائه شود، از طریق پست الکترونیکتان به اطلاعتان خواهد رسید.
 

  پس از تأیید ایمیل عضویت در خبرنامه، لازم است برای اینکه مطمئن شوید ایمیل‌های خبرنامه در فولدر Spam ، Bulk یا Junk ایمیل‌تان نرود، آدرس ایمیل Panevis.Newsletter@Gmail.com را به بخش Contacts سرویس ایمیل خود اضافه(Add) نمایید.
 
توجه: عضویت به روش فوق، بصورت اتوماتیک است و توسط سایت گوگل انجام می‌شود. اگر نمی‌توانید بوسیله روش فوق عضو شوید، می‌توانید یک ایمیل با موضوع Molana Newsletter به آدرس Panevis.Newsletter@Gmail.com ارسال نمایید تا شما را عضو کنیم.

   خبرنامه‌ها معمولاًً هر دو هفته یکبار، چهارشنبه یا پنجشنبه،‌ و با عنوان Newsletter از طرف Panevis به ایمیل شما ارسال می‌شود. چنانچه آنها را در فولدر Inbox خود دریافت نمی‌کنید، فولدر Spam ، Bulk یا Junk خود را چک نمایید.
نمونهٔ خبرنامه‌های ارسال شده برای اعضاء را در صفحهٔ تازه‌ترین خبرنامه(در قسمت آرشیو آن) می‌توانید ببینید.
 
» آرشیو جلسات برگزار شده: اعضای جدید، حتماْ فایل صدای جلسات گذشته (بخصوص جلسهٔ اول تا دوازدهم) را گوش دهند. مباحث این جلسات بهم مرتبطند. آرشیو فایل‌های صوتی جلسات گذشته همراه با متن اشعار مورد شرح و تفسیر، در صفحهٔ آرشیو آمده است. به صفحهٔ آرشیو مراجعه نموده  و فایل‌ها را دانلود نمائید و بوسیله هر گوشی مبایل، mp3 player یا هر دستگاه و برنامه پخش‌کننده mp3 می‌توانید از فایل‌های صوتی استفاده نمائید. DVD کامل آرشیو را نیز می‌توانید از طریق صفحهٔ آرشیو سفارش دهید.
 
 
توصیه: از بخش "پیوندها" در ستون سمت راست صفحه حتماً دیدن کنید. همچنین اطلاعات مفید زیادی دربارهٔ این جلسات در ستون سمت راست همین صفحه آورده شده است.

 
 
 
 

 
>---------------========--------------<
 
توضیحات کلی دربارهٔ استفاده از برنامه‌ها: بروی دکمهٔ پخش صدا کلیک کنید.
 
 

      فایل‌های صوتی هر جلسه، چند روز بعد از برگزاری آن، در صفحهٔ مخصوص آن جلسه و نیز در صفحهٔ آرشیو قرار داده می‌شوند.
 
>-----------===============================================----------<

 

جلسهٔ شانزدهم:

  
   دوستان تازه‌وارد، قبل از شرکت در جلسات آنلاین، فایل‌های جلسات ابتدایی و نیز صفحهٔ مقدمهٔ جلسات را گوش دهند و بخوانند.
 
 
مهم: جلسات در برنامهٔ Paltalk برگزار می‌گردد. راهنمای جامع برنامهٔ پالتاک را با کلیک بروی اینجــا می‌توانید بخوانید. اگر قبلاً برنامه پالتاک را نصب کرده بودید، لازم است آن را دوباره دانلود و نصب کنید. این برنامه update شده است.
 

--------


»
برنامهٔ این جلسه: (داستان پیر چنگی) بخش سوم(پایانی) - این داستان در سه جلسه شرح شده است.

        
شرح و تفسیر "داستان پير چنگى كه در عهد عمر از بهر خدا روز بى‏نوايى چنگ زد ميان گورستان‏ " از دفتر اول، بيت 1913

  
        + متن حکایات‌ مورد بررسی در این جلسه در ادامه آمده است.



»
شنیدن و دانلود فایل‌های صوتی این جلسه:


      با مراجعه به صفحهٔ آرشیو می‌توانید فایل‌های صوتی این جلسه را دانلود کنید. -> صفحهٔ آرشیو

 


» متن داستان این جلسه:

     + پس از خواندن داستان، در صورت تمایل، نظر و تفسیر خود را از طریق بخش "پیام‌ها و نظرات" در پایین صفحه، ارسال نمائید.

 

بشنويد اى دوستان اين داستان               خود حقيقت نقد حال ماست آن

                              

 

دفتر اول، بيت 1913

 

   داستان پير چنگى كه در عهد عمر از بهر خدا روز بى‏نوايى چنگ زد ميان گورستان‏

 

 

            آن شنيدستى كه در عهد عمر                  بود چنگى مطربى با كر و فر؟

            بلبل از آواز او بیخود شدى                        يك طرب ز آواز خوبش صد شدى‏

            مجلس و مجمع دمش آراستى                  وز نواى او قيامت خاستى‏

            همچو اسرافيل كآوازش به فن                   مردگان را جان در آرد در بدن‏

            يا رسایل بود اسرافيل را                           از سماعش پر برستى فيل را

            یا چو داود از خوشی نغمها                       جان پراندی سوی بستان خدا

            سازد اسرافيل روزى ناله را                       جان دهد پوسيده‏ء صد ساله را

            اولیا را در درون هم نغمه‏هاست                طالبان را ز آن حيات بى‏بهاست‏

            نشنود آن نغمه‏ها را گوش حس                كز سخنها گوش حس باشد نجس

 

 در بيان اين حديث كه إن لربكم في أيام دهركم نفحات ألا فتعرضوا لها

 

          گفت پيغمبر كه نفحتهاى حق                     اندر اين ايام مى‏آرد سبق‏

          گوش و هش داريد اين اوقات را                   در ربائيد اين چنين نفحات را

          نفحه‌ای آمد شما را ديد و رفت                   هر كه را میخواست جان بخشيد و رفت‏

          نفحه‏ء ديگر رسيد آگاه باش                        تا از اين هم وانمانى خواجه‏تاش‏

 

در معنى حديث اغتنموا برد الربيع الى آخره‏

 

           گفت پيغمبر ز سرماى بهار                       تن مپوشانيد ياران زينهار

           ز آن كه با جان شما آن مى‏كند                 كآن بهاران با درختان مى‏كند

          پس غنیمت باشد آن سرمای او                 در جهان بر عارفان وقت جو

          در بهاران جامه از تن برکنید                       تن‌برهنه جانب گلشن روید 

          ليك بگريزيد از برد خزان                             كآن كند كآن كرد با باغ و رزان‏

          راويان اين را به ظاهر برده‏اند                      هم بر آن صورت قناعت كرده‏اند

           بى‏خبر بودند از سر آن گروه                      كوه را ديده نديده كان به كوه‏

           آن خزان نزد خدا نفس و هواست               عقل و جان عين بهار است و بقاست‏

           گر ترا عقلیست جزوى در نهان                  كامل العقلى بجو اندر جهان‏

           جزو تو از كل او كلى شود                        عقل كل بر نفس چون غلى شود

           پس به تأويل آن بود كانفاس پاك                چون بهار است و حيات برگ و تاك‏

           از حديث اوليا نرم و درشت                       تن مپوشان ز آنكه عقلت راست پشت‏

           گرم گويد، سرد گويد، خوش بگير               تا ز گرم و سرد بجهى وز سعير

           گرم و سردش نوبهار زندگى است             مايهء صدق و يقين و زندگي است‏

           ز آن كه زآن بستان جانها زنده است           زآن جواهر بحر دل آکنده است‏

 

  بقيه‏ء قصه‏ء پير چنگى در زمان عمر و بيان مخلص آن‏

 

            مطربى كز وى جهان شد پر طرب             رسته ز آوازش خيالات عجب‏

            از نوايش مرغ دل پران شدى                   وز صدايش هوش جان حيران شدى‏

            چون بر آمد روزگار و پير شد                    باز جانش از عجز پشه‏گير شد

            پشت او خم گشت همچون پشت خُم      ابروان بر چشم همچون پار دُم‏

            گشت آواز لطيف جان فزاش                   ناخوش و مکروه و زشت و دلخراش‏

            آن نوا که رشك زهره آمده                      همچو آواز خر پيرى شده‏

            خود كدامين خوش كه آن ناخوش نشد؟    يا كدامين سقف كآن مفرش نشد؟

            غير آواز عزيزان در صدور                         كه بود از عكس دمشان نفخ صور

            آن درونى كاندرونها مست از اوست          نيستى كاين هستهامان هست از اوست‏

            چون كه مطرب پير گشت و شد ضعيف      شد ز بى‏كسبى رهين يك رغيف‏

            گفت عمر و مهلتم دادى بسى                لطفها كردى خدايا با خسى‏

            معصيت ورزيده‏ام هفتاد سال                  باز نگرفتى ز من روزى نوال‏

            نيست كسب امروز مهمان توام               چنگ بهر تو زنم کآن توام‏

            چنگ را برداشت، شد الله جو                  تا بگورستان يثرب آه گو

            گفت از حق خواهم ابريشم‌بها                كآو به نيكويى پذيرد قلبها

            چنگ زد بسيار و گريان سر نهاد              چنگ بالين كرد و بر گورى فتاد

            خواب بردش، مرغ جانش از حبس رست   چنگ و چنگى را رها كرد و بجست‏

            گشت آزاد از تن و رنج جهان                  در جهان ساده و صحراى جان‏

            جان او آنجا سرايان ماجرا                       كاندر اينجا گر بماندندى مرا

            خوش بدى جانم از اين باغ و بهار             مست اين صحرای غيب لاله‏زار

            بى‏پر و بى‏پا سفر مى‏كردمى                 بى‏لب و دندان شكر مى‏خوردمى‏

            ذكر و فكرى فارغ از رنج دماغ                  كردمى با ساكنان چرخ لاغ‏

            چشم بسته عالمى مى‏ديدمى              ورد و ريحان بى‏كفى مى‏چيدمى‏

            مرغ آبى غرق درياى عسل                    عين ايوبى شراب و مغتسل‏

            كه بدو ايوب از پا تا به فرق                     پاك شد از رنجها چون نور شرق‏

            گر بود این چرخ ده چندین که هست        نیست نزد آن جهان جز تنگ و پست

            مثنوى در حجم اگر بودى چو چرخ            درنگنجيدى در آن جز نيم برخ‏

            كآن زمين و آسمان بس فراخ                  كرد از تنگى دلم را شاخ شاخ‏

            وين جهانى كاندر اين خوابم نمود             از گشايش پر و بالم را گشود

            آن جهان و راهش ار پيدا بُدى                  كم كسى يك لحظه‏ در اینجا بُدى‏

            امر مى‏آمد كه هین طامع مشو               چون ز پايت خار بيرون شد برو

            مول مولى مى‏زد آن جا جان او                در فضاى رحمت و احسان او

 

 در خواب گفتن هاتف مر عمر را كه چندين زر از بيت المال به آن مرد ده كه در گورستان خفته است‏

 

            آن زمان حق بر عمر خوابى گماشت         تا كه خويش از خواب نتوانست داشت‏

            در عجب افتاد كاين معهود نيست             اين ز غيب افتاد، بى‏مقصود نيست‏

            سر نهاد و خواب بردش خواب ديد             كآمدش از حق ندا جانش شنيد

            آن ندا كه اصل هر بانگ و نواست             خود ندا آن است و اين باقى صداست‏

            کُرد و ترک و زنگ و تاجیک و عرب             فهم كرده آن ندا بى‏گوش و لب‏

            خود چه جاى ترك و تاجيك است و زنگ     فهم كرده‌ست آن ندا را چوب و سنگ‏

            هر دمى از وى همى‏آيد أَلست               جوهر و اعراض مى‏گردند مست‏

            گر نمى‏آيد بَلى‏ ز ايشان ولى                  آمدنشان از عدم باشد بلى‏

            آنچه گفتم ز آگهی سنگ و چوب              در بيانش قصه‏اى هش دار خوب‏

 

     ناليدن ستون حنانه از فراغ پيغمبر عليه السلام كه جماعت انبوه شدند که ما روى مبارك تو را به هنگام وعظ نمى‏بينيم و منبر ساختند و شنيدن رسول و صحابه نالهء ستون را بصریح و مکالمات آنحضرت با آن‏

 

            استن حنانه از هجر رسول                     ناله میزد همچو ارباب عقول‏

            در میان مجلس وعظ آنچنان                    کز وی آگه گشت هم پیر و جوان 

            در تحیر مانده اصحاب رسول                   کز چه مینالد ستون با عرض و طول 

            گفت پيغمبر چه خواهى اى ستون           گفت جانم از فراقت گشت خون‏

            از فراق تو مرا چون سوخت جان              چون ننالم بی تو ای جان جهان 

            مسندت من بودم از من تاختى                بر سر منبر تو مسند ساختى‏

            پس رسولش گفت کای نیکو درخت          ای شده با سر تو همراز بخت

            گر همی خواهی ترا نخلى كنند              شرقى و غربى ز تو ميوه چنند

            يا در آن عالم حقت سروى كند                تا تر و تازه بمانى تا ابد

            گفت آن خواهم كه دايم شد بقاش          بشنو اى غافل كم از چوبى مباش

            این سخن را نیست پایان ای عمو            قصه آن پیر چنگی باز گو

            باز گرد و حال مطرب گوش دار                 ز آنكه عاجز گشت مطرب ز انتظار

 

 

 

¯  ß-----------------------------------------ادامه... (بخش سوم) ¯-----------------------------------------------à

 

 

 

بقيه‏ء قصه‏ء مطرب و پيغام رسانيدن عمر به او آنچه هاتف آواز داد

 

            بانگ آمد مر عمر را كاى عمر                  بنده‏ء ما را ز حاجت بازخر

            بنده‏اى داريم خاص و محترم                   سوى گورستان تو رنجه كن قدم‏

            اى عمر برجه ز بيت المال عام                هفتصد دينار در كف نه تمام‏

            پيش او بر، كاى تو ما را اختيار                 اين قدر بستان كنون معذور دار

            اين قدر از بهر ابريشم‌بها                       خرج كن چون خرج شد اينجا بيا

            پس عمر ز آن هيبت آواز جست              تا ميان را بهر اين خدمت ببست‏

            سوى گورستان عمر بنهاد رو                  در بغل هميان دوان در جستجو

            گرد گورستان دوانه شد بسى                غير آن پير او نديد آنجا كسى‏

            گفت: اين نبود، دگر باره دويد                  مانده گشت و غير آن پير او نديد

            گفت: حق فرمود ما را بنده‏اى است         صافى و شايسته و فرخنده‏اى است‏

            پير چنگى كى بود خاص خدا؟                 حبذا اى سر پنهان حبذا

            بار ديگر گرد گورستان بگشت                 همچو آن شير شكارى گرد دشت‏

            چون يقين گشتش كه غير پير نيست       گفت: در ظلمت دل روشن بسى است‏

            آمد و با صد ادب آنجا نشست                 بر عمر عطسه فتاد و پير جست‏

            مر عمر را ديد و ماند اندر شگفت             عزم رفتن كرد و لرزيدن گرفت‏

            گفت در باطن: خدايا از تو داد                  محتسب بر پيركى چنگى فتاد

            چون نظر اندر رخ آن پير كرد                    ديد او را شرمسار و روى زرد

            پس عمر گفتش: مترس از من مرم          كت بشارتها ز حق آورده‏ام‏

            چند يزدان مدحت خوى تو كرد                 تا عمر را عاشق روى تو كرد

            پيش من بنشين و مهجورى مساز           تا به گوشت گويم از اقبال راز

            حق سلامت مى‏كند مى‏پرسدت             چونى از رنج و غمان بیحدت‏

            نك قراضهء چند ابريشم‌بها                     خرج كن اين را و باز اينجا بيا

            پير لرزان گشت چون اين را شنيد            دست مى‏خاييد و بر خود مى‏تپيد

            بانگ میزد: كاى خداى بى‏نظير                بس كه از شرم آب شد بیچاره پير

            چون بسى بگريست و از حد رفت درد       چنگ را زد بر زمين و خرد كرد

            گفت اى بوده حجابم از اله                      اى مرا تو راهزن از شاهراه‏

            اى بخورده خون من هفتاد سال               اى ز تو رويم سيه پيش كمال‏

            اى خداى با عطاى با وفا                        رحم كن بر عمر رفته در جفا

            داد حق عمرى كه هر روزى از آن             كس نداند قيمت آن در جهان‏

            خرج كردم عمر خود را دم بدم                 در دميدم جمله را در زير و بم‏

            آه كز ياد ره و پرده‏ء عراق                      رفت از يادم دم تلخ فراق‏

            واى كز ترى زير افكند خرد                     خشك شد كشت دل من، دل بمرد

            واى كز آواز اين بيست و چهار                كاروان بگذشت و بیگه شد نهار

            داد خود از كس نيابم جز مگر                 زآنكه هست از من به من نزديكتر

            همچنین در گریه و در ناله او                  می‌شمردی جرم چندین ساله او

 

  گردانيدن عمر رضي‌الله عنه نظر او را از مقام گريه، كه هستى است، به مقام استغراق ،كه نيستى است‏

 

            پس عمر گفتش كه اين زارى تو            هست هم آثار هشيارى تو

            راه فاني گشته راهي ديگرست            ز آنكه هشياري گناهي ديگرست

            هست هشيارى ز ياد ما مضى            ماضى و مستقبلت پرده‏ء خدا

            آتش اندر زن به هر دو، تا به كى           پر گره باشى از اين هر دو چو نى؟‏

            تا گره با نى بود، همراز نيست             همنشين آن لب و آواز نيست‏

            اى خبرهات از خبرده بى‏خبر                توبه‏ تو از گناه تو بتر

            تا دمي از رنج هستي وارهند              ننگ بنگ و خمر بر خود مي نهند*

            جمله خلقان سخرهء انديشه‌اند           ز اين سبب خسته‌دل و غم‌پيشه‌اند           *

            فكرت از ماضي و مستقبل بود             چون از اين دو رست، مشكل حل شود*

            اى تو از حال گذشته توبه‌جو                كى كنى توبه از اين توبه؟ بگو

            گاه بانگ زير را قبله كنى                     گاه گريهء‏ زار را قبله كنى‏

            چون كه فاروق آينهء اسرار شد            جان پير از اندرون بيدار شد

            همچو جان بى‏گريه و بى‏خنده شد       جانش رفت و جان ديگر زنده شد

            حيرتى آمد درونش آن زمان                 كه برون شد از زمين و آسمان‏

            جستجويى ماوراى جستجو                من نمى‏دانم تو مى‏دانى بگو

            حال و قالى از وراى حال و قال             غرق گشته در جمال ذو الجلال‏

            غرقه‏اى ني كه خلاصى باشدش         يا بجز دريا كسى بشناسدش‏

            چون كه قصه‏ء حال پير اينجا رسيد        پير و حالش روى در پرده كشيد

            پير دامن را ز گفت و گو فشاند             نيم گفته در دهان ما بماند

            از پى اين عيش و عشرت ساختن       صد هزاران جان بشايد باختن‏

            در شكار پشه‏ء جان، باز باش              همچو خورشيد جهان، جانباز باش‏

            جان فشان افتاد خورشيد بلند             هر دمي تی مي‌شود، پر مى‏كنند

            جان فشان اى آفتاب معنوى                مر جهان كهنه را بنما نوى‏

            در وجود آدمى جان و روان                   مى‌‏رسد از غيب چون آب روان‏

 

                                         --------                                                       

           

            اين شنيدي؟ مو به مويت گوش باد        آب حيوان است، خوردي؟ نوش باد

 

 

 

نظرات دوستان:

» برای نوشتن نظرتان درباره داستان یا هر موضوع مرتبط با این جلسه، به قسمت "پیامها و نظرات" در همین صفحه(پایین‌) مراجعه کنید.

 

 

---------

Share

»
در صورتیکه دربارهٔ مطالب این جلسه نظری دارید، می‌توانید در قسمت "پیام‌ها و نظرات" (در پائین) نظرتان را بنویسید.
 

 
» اگر سئوالی دارید، لطفاً قبل از ارسال سئوالتان، به بخش "پیوندها" در ستون سمت راست صفحه مراجعه نمائید.
   

» اگر برای تهیه DVD جلسات شرح مثنوی سئوال دارید، لطفاً فقط از طریق صفحه سفارش DVD اقدام کنید. توضیح کامل داده شده است.
 

                                                                                        --------

پیام‌ها و نظرات:

 شما می‌توانید بوسیلهٔ فرم زیر پیام و نظر خود درباره این برنامه را بنویسید. سپس دکمهٔ Submit را کلیک کنید:

نام:
آدرس ایمیل(لطفاً بدقت وارد نمایید):
متن پیام:


 

برای دانلود فایلهای صوتی و متن جلسات گذشته، به صفحه‌ی آرشیو مراجعه نمایید.

 
 

اطلاعات مرتبط:

» فایل‌ متنی خلاصه‌برداری جلسات اول تا سیزدهم، توسط خانم سوگند:  

» معرفی لینک "مقدمهٔ جلسات شرح مثنوی" تهیه شده توسط آقا و خانم اسلامی:

دوستان تازه‌وارد حتماً لینک فوق را مطالعه نمایند.

 

---------

 جلسات پیش:

 
»
دانلود تمامی فایل‌های صوتی جلسات گذشته از طریق مراجعه به صفحهٔ آرشیو: به این صفحه مراجعه نماييد:

 

 

» برای سفارش  DVD مجموعه فایل های صوتی(mp3) و متن(pdf) جلسات گذشته، اینجا کلیک کنید.

روی تصویر DVD کلیک کنید:

 

---------
 

 

.: پیـوندها :.
 
 

---------

 

.: تماس با ما :.
 
برای ارتباط با گردانندهٔ جلسات، پیام خود را به آدرس زیر ایمیل نمایید:
 
 
همچنین می‌توانید در گروه این جلسات در سایت فیس‌بوک عضو شوید: