.: پیوندها :.
.: نظرسنجی :. .: خبـرنامه :.
|
برای شنیدن توضیحات صوتی درباره این برنامهها دکمهء پخش را کلیک کنید:
این صفحه جهت مدیریت
برنامههای اینترنتی شرح و تفسیر داستانهای مثنوی معنوی مولانا و نیز
غزلیات شمس تبریزی(مولانا) است. این برنامهها از سال 2003 میلادی بصورت
Online در سرویسهای مخصوص تلهکنفرانس مانند Paltalk ، Yahoo Messenger ،
inSpeak ، FarToFar و Woozab برگزار میشد و علاقمندان از ایران، اروپا،
امریکا، کانادا، استرالیا، هندوستان، روسیه و کشورهای دیگر بشکل Online
حضور مییافتند. (آرشیو تمامی جلسات برگزار شده بصورت صوتی (mp3) و نیز متن
(pdf) در
صفحه آرشیو قرار دارد و میتوانید بصورت رایگان آنها را دانلود
نموده و استفاده نمایید.)
+ صفحه اصلی کل جلسات (مولانا، حافظ، سعدی ...)
+ گزارش و چکیدهء جلسات، در کلوب مثنوی معنوی مولانا
>---------------========--------------<
توضیحات کلی دربارهء استفاده از برنامهها: ( .: دانلود مستقیم توضیحات :. )
1. گوش دادن به هر بخش از برنامه، با کلیک بروی دکمهء پخش. 2. دانلود فایلهای صوتی: الف. دانلود مستقیم: .: بخش اول :. .: بخش دوم :. .: بخش سوم :.
ب. دانلود از صفحه آرشیو: به این صفحه مراجعه کنید: masnavi.4shared.com
>-----------==================================================----------<
جلسه هشتاد و دوم:
موضوعات: 1. حکایت فصد کردن مجنون: "بيان اتحاد عاشق و معشوق ..."، دفتر پنجم، بیت 1999 2. بررسي نظرات دوستان 3. شرح غزل شماره 1786 ديوان شمس
----------------
برای شنیدن هر بخش از برنامه، بروی دکمه پخش کلیک کنید: (متن داستان و ابیات مثنوی و نيز غزل مورد بررسي در پایین قرار دارد)
1. حکایت فصد کردن مجنون: "بيان اتحاد عاشق و معشوق ..."، دفتر پنجم، بیت 1999
برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راستکلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:
2. بررسي نظرات دوستان: برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راستکلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:
3. شرح غزل شماره 1786 ديوان شمس: برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راستکلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:
دانلود از صفحه آرشیو: به اين صفحه مراجعه نماييد: masnavi.4shared.com
------------------- متن برنامه 82 براي خواندن و شنيدن ابيات حکايت زليخا اينجا کليک کنيد.
چون به جد مشغول باشد آدمی او ز دید رنج خود باشد عمی
دفتر ششم، بیت 4021 آن زليخا از سپندان تا به عود نام جمله چيز يوسف كرده بود نام او در نامها مكتوم كرد محرمان را سر آن معلوم كرد چون بگفتى موم ز آتش نرم شد اين بدى كان يار با ما گرم شد ور بگفتى مه بر آمد بنگريد ور بگفتى سبز شد آن شاخ بيد ور بگفتى برگها خوش مي طپند ور بگفتى خوش همي سوزد سپند ور بگفتى گل به بلبل راز گفت ور بگفتى شه سر شهناز گفت ور بگفتى چه همايون است بخت ور بگفتى كه بر افشانيد رخت ور بگفتى كه سقا آورد آب ور بگفتى كه بر آمد آفتاب ور بگفتى دوش ديگى پخته اند يا حوائج از پزش يك لخته اند ور بگفتى هست نانها بي نمك ور بگفتى عكس مي گردد فلك ور بگفتى كه به درد آمد سرم ور بگفتى درد سر شد خوشترم گر ستودى اعتناق او بدى ور نكوهيدى فراق او بدى صد هزاران نام گر بر هم زدى قصد او و خواه او يوسف بدى گرسنه بودى چو گفتى نام او مي شدى او سير و مست جام او تشنگيش از نام او ساكن شدى نام يوسف شربت باطن شدى ور بدى درديش ز آن نام بلند درد او در حال گشتى سودمند وقت سرما بودى او را پوستين اين كند در عشق نام دوست، اين خالى از خود بود و پر از عشق دوست پس ز كوزه آن تلابد كه در اوست
(شرح مفصل ابیات حکایت زلیخا در جلسه پنجاهم – ذیل داستان دژ هوشربا - آمده است)
حکایت فصد کردن مجنون دفتر پنجم، بیت 1999 بيان اتحاد عاشق و معشوق ... جسم مجنون را ز رنج دوريى اندر آمد ناگهان رنجوريى خون به جوش آمد ز شعله ي اشتياق تا پديد آمد بر آن مجنون خناق پس طبيب آمد به دارو كردنش گفت چاره نيست هيچ از رگزنش رگ زدن بايد براى دفع خون رگ زنى آمد بدانجا ذوفنون بازواش بست و گرفت آن نيش او بانگ بر زد در زمان آن عشقخو مزد خود بستان و ترك فصد كن گر بميرم گو برو جسم كهن گفت آخر از چه مي ترسى از اين چون نمي ترسى تو از شير عرين شير و گرگ و خرس و هر گور و دده گرد بر گرد تو شب گرد آمده گفت مجنون من نمي ترسم ز نيش صبر من از كوه سنگين هست بيش منبلم بي زخم ناسايد تنم عاشقم بر زخمها بر مي تنم ليك از ليلى وجود من پر است اين صدف پر از صفات آن در است ترسم اى فصاد گر فصدم كنى نيش را ناگاه بر ليلى زنى! داند آن عقلى كه او دل روشنى است در ميان ليلى و من فرق نيست
معشوقى از عاشق پرسيد كه خود را دوست تر دارى يا مرا، گفت من از خود مردهام و به تو زندهام از خود و از صفات خود نيست شدهام و به تو هست شدهام علم خود را فراموش كردهام و از علم تو عالم شدهام قدرت خود را از ياد دادهام و از قدرت تو قادر شدهام اگر خود را دوست دارم ترا دوست داشته باشم و اگر ترا دوست دارم خود را دوست داشته باشم هر كه را آينه ى يقين باشد گر چه خودبين خداىبين باشد اخرج بصفاتى الى خلقى من رآك رآنى و من قصدك قصدني و على هذا
گفت معشوقى به عاشق ز امتحان در صبوحى كاى فلان ابن الفلان مر مرا تو دوستتر دارى عجب يا كه خود را راست گو يا ذا الكرب گفت من در تو چنان فانى شدم كه پرم من از تو از سر تا قدم بر من از هستى من جز نام نيست در وجودم جز تو اى خوش كام نيست ز آن سبب فانى شدم من اين چنين همچو سركه در تو بحر انگبين همچو سنگى كاو شود كل لعل ناب پر شود او از صفات آقتاب وصف آن سنگى نماند اندر او پر شود از وصف خور او پشت و رو بعد از آن گر دوست دارد خويش را دوستى خور بود آن اى فتا ور كه خور را دوست دارد او به جان دوستى خويش باشد بيگمان خواه خود را دوست دارد لعل ناب خواه تا او دوست دارد آفتاب اندر اين دو دوستى خود فرق نيست هر دو جانب جز ضياى شرق نيست تا نشد او لعل خود را دشمن است ز انكه يك من نيست آن جا دو من است جهد كن تا سنگي ات كمتر شود تا به لعلى سنگ تو انور شود صبر كن اندر جهاد و در عنا دم به دم مي بين بقا اندر فنا وصف سنگى هر زمان كم مي شود وصف لعلى در تو محكم مي شود وصف هستى مي رود از پيكرت وصف مستى مي فزايد در سرت همچو چهكن خاك ميكن گر كسى زين تن خاكى كه در آبى رسى گر رسد جذبه ى خدا آب معين چاه ناكنده بجوشد از زمين كار ميكن تو به گوش آن مباش اندك اندك خاك چه را ميتراش هر كه رنجى ديد گنجى شد پديد هر كه جدى كرد در جدى رسيد گفت پيغمبر ركوع است و سجود بر در حق كوفتن حلقه ى وجود حلقه ى آن در هر آن كاو ميزند بهر او دولت سرى بيرون كند گفت پيغمبر که چون کوبی دری عاقبت زآن در برون آید سری
غير آن زنجير زلف دلبرم گر دوصد زنجير آرى بردرم
هين روش بگزين و ترك ريش كن ترك اين ما و من و تشويش كن تا كنون كردى چنين اكنون مكن تيره كردى آب را، افزون مكن برمشوران تا شود اين آب صاف و اندر او بين ماه و اختر در طواف گوش را اكنون ز غفلت پاك كن استماع هجر آن غمناك كن
------------------ 2. بررسي نظرات دوستان: يادداشتهاي آقاي قدسي: .: يادداشت اول :. .: يادداشت دوم :. .: يادداشت سوم :. .: يادداشت چهارم :. .: يادداشت پنجم :. ------------------ 3. شرح غزل شماره 1786 ديوان شمس: براي خواندن اين غزل به خط نستعليق اينجا کليک کنيد.
دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من
ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من براي ديدن ويديوي اجراي موسيقي اين غزل: دوستان خارج از ايران اينجا کليک کنند. دوستان داخل ايران از اينجا دانلود کنند. ------------------ لطفاً بوسیلهء فرم زیر حضور خود را اعلام فرمایید: (شماره اين برنامه، 82 است) |
برای دانلود فایلهای صوتی و متن جلسات گذشته، به صفحهی آرشیو کلی مراجعه نمایید.