.: پیوندها :.
.: نظرسنجی :. .: خبـرنامه :.
|
برای شنیدن توضیحات صوتی درباره این برنامهها دکمهء پخش را کلیک کنید:
این صفحه جهت مدیریت
برنامههای اینترنتی شرح و تفسیر داستانهای مثنوی معنوی مولانا و نیز
غزلیات شمس تبریزی(مولانا) است. این برنامهها از سال 2003 میلادی بصورت
Online در سرویسهای مخصوص تلهکنفرانس مانند Paltalk ، Yahoo Messenger ،
inSpeak ، FarToFar و Woozab برگزار میشد و علاقمندان از ایران، اروپا،
امریکا، کانادا، استرالیا، هندوستان، روسیه و کشورهای دیگر بشکل Online
حضور مییافتند. (آرشیو تمامی جلسات برگزار شده بصورت صوتی (mp3) و نیز متن
(pdf) در
صفحه آرشیو قرار دارد و میتوانید بصورت رایگان آنها را دانلود
نموده و استفاده نمایید.)
+ صفحه اصلی کل جلسات (مولانا، حافظ، سعدی ...)
+ گزارش و چکیدهء جلسات، در کلوب مثنوی معنوی مولانا
>---------------========--------------<
توضیحات کلی دربارهء استفاده از برنامهها: ( .: دانلود مستقیم توضیحات :. )
1. گوش دادن به هر بخش از برنامه، با کلیک بروی دکمهء پخش. 2. دانلود فایلهای صوتی: الف. دانلود مستقیم: .: بخش اول :. .: بخش دوم :. .: بخش سوم :.
ب. دانلود از صفحه آرشیو: به این صفحه مراجعه کنید: masnavi.4shared.com
>-----------==================================================----------<
جلسه هشتاد و سوم:
موضوعات: 1. شرح و
تفسير حکايت کودک حلوافروش، دفتر دوم، بيت 376
(حلوا خريدن شيخ احمد خضرويه قدس الله سره العزيز جهت غريمان به الهام حق) ----------------
برای شنیدن هر بخش از برنامه، بروی دکمه پخش کلیک کنید:
1. شرح و تفسير حکايت کودک حلوافروش، دفتر دوم، بيت 376 (حلوا خريدن شيخ احمد خضرويه قدس الله سره العزيز جهت غريمان به الهام حق)
برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راستکلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:
چون بگريانم بجوشد رحمتم آن خروشنده بنوشد نعمتم گر نخواهم داد، خود ننمايمش چونش كردم بسته، دل بگشايمش رحمتم موقوف آن خوش گريههاست چون گريست، از بحر رحمت موج خاست
دفتر دوم، بيت 376
حلوا خريدن شيخ احمد خضرويه قدس اللَّه سره العزيز جهت غريمان به الهام حق
بود شيخى دايما او وامدار از جوانمردى كه بود آن نامدار ده هزاران وام كردى از مهان خرج كردى بر فقيران جهان هم به وام او خانقاهى ساخته جان و مال و خانقه درباخته گفت پيغمبر كه در بازارها دو فرشته مى كنند ايدر دعا كاى خدا تو منفقان را ده خلف اى خدا تو ممسكان را ده تلف شيخ وامى سالها اين كار كرد مىستد مىداد همچون پاىمرد چون كه عمر شيخ در آخر رسيد در وجود خود نشان مرگ ديد وامداران گرد او بنشسته جمع شيخ بر خود خوش گدازان همچو شمع وامداران گشته نوميد و ترش درد دلها يار شد با درد شش شيخ گفت اين بد گمانان را نگر نيست حق را چار صد دينار زر؟! كودكى حلوا ز بيرون بانگ زد لاف حلوا بر اميد دانگ زد شيخ اشارت كرد خادم را به سر كه برو آن جمله حلوا را بخر تا غريمان چون كه آن حلوا خورند يك زمانى تلخ در من ننگرند در زمان خادم برون آمد به در تا خرد او جمله حلوا ز آن پسر گفت او را: جملهى حلوا به چند؟ گفت كودك: نيم دينارى و اند گفت: نه از صوفيان افزون مجو نيم دينارت دهم، ديگر مگو او طبق بنهاد اندر پيش شيخ تو ببين اسرار سر انديش شيخ كرد اشارت با غريمان كين نوال نك تبرك خوش خوريد اين را، حلال چون طبق خالى شد آن كودك ستد گفت: دينارم بده اى با خرد شيخ گفتا: از كجا آرم درم؟ وام دارم، مىروم سوى عدم كودك از غم زد طبق را بر زمين ناله و گريه بر آورد و حنين مىگريست از غبن كودك هاى هاى كاى مرا بشكسته بودى هر دو پاى كاشكى من گرد گلخن گشتمى بر در اين خانقه نگذشتمى صوفيان طبلخوار لقمه جو سگدلان و همچو گربه روىشو از غريو كودك آن جا خير و شر گرد آمد گشت بر كودك حشر پيش شيخ آمد كه: اى شيخ درشت تو يقين دان كه مرا استاد كشت گر روم من پيش او دست تهى او مرا بكشد اجازت مىدهى؟ و آن غريمان هم به انكار و جحود رو به شيخ آورده كاين بارى چه بود؟ مال ما خوردى مظالم مىبرى؟ از چه بود اين ظلم ديگر بر سرى؟ تا نماز ديگر آن كودك گريست شيخ ديده بست و در وى ننگريست شيخ فارغ از جفا و از خلاف در كشيده روى چون مه در لحاف با ازل خوش با اجل خوش شادكام فارغ از تشنيع و گفت خاص و عام آن كه جان در روى او خندد چو قند از ترش رويى خلقش چه گزند؟ آن كه جان بوسه دهد بر چشم او كى خورد غم از فلك وز خشم او؟ در شب مهتاب مه را بر سماك از سگان و عوعوي ايشان چه باك؟ سگ وظيفهى خود به جا مىآورد مه وظيفهى خود به رخ مىگسترد كارك خود مىگزارد هر كسى آب نگذارد صفا بهر خسى خس خسانه مىرود بر روى آب آب صافى مىرود بىاضطراب مصطفى مه مىشكافد نيم شب ژاژ مىخايد ز كينه بولهب آن مسيحا مرده زنده مىكند و آن جهود از خشم سبلت مىكند بانگ سگ هرگز رسد در گوش ماه؟ خاصه ماهى كاو بود خاص اله شد نماز ديگر، آمد خادمى يك طبق بر كف ز پيش حاتمى صاحب مالى و حالى پيش پير هديه بفرستاد كز وى بد خبير چار صد دينار بر گوشهى طبق نيم دينار دگر اندر ورق خادم آمد شيخ را اكرام كرد و آن طبق بنهاد پيش شيخ فرد چون طبق را از غطا واكرد رو خلق ديدند آن كرامت را از او آه و افغان از همه برخاست زود كاى سر شيخان و شاهان اين چه بود؟ اين چه سر است اين چه سلطانى است باز؟ اى خداوند خداوندان راز ما ندانستيم ما را عفو كن بس پراكنده كه رفت از ما سخن ما كه كورانه عصاها مىزنيم لاجرم قنديلها را بشكنيم شيخ فرمود آن همه گفتار و قال من بحل كردم شما را آن حلال سر اين آن بود كز حق خواستم لاجرم بنمود راه راستم گفت آن دينار اگر چه اندك است ليك موقوف غريو كودك است تا نگريد كودك حلوا فروش بحر رحمت در نمىآيد به جوش اى برادر طفل طفل چشم تست كام خود موقوف زارى دان درست گر همىخواهى كه آن خلعت رسد پس بگريان طفل ديده بر جسد
2. صحبتی درباره خودشناسی توسط آقای بنانی: برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راستکلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:
3. صحبتی درباره تسليم توسط خانم ايمان: برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راستکلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:
دانلود از صفحه آرشیو: به اين صفحه مراجعه نماييد: masnavi.4shared.com
------------------ لطفاً بوسیلهء فرم زیر حضور خود را اعلام فرمایید: (شماره اين برنامه، 83 است) |
برای دانلود فایلهای صوتی و متن جلسات گذشته، به صفحهی آرشیو کلی مراجعه نمایید.