.: پیوندها :.
.: نظرسنجی :. .: خبـرنامه :.
|
برای شنیدن توضیحات صوتی درباره این برنامهها دکمهء پخش را کلیک کنید:
این صفحه جهت مدیریت
برنامههای اینترنتی شرح و تفسیر داستانهای مثنوی معنوی مولانا و نیز
غزلیات شمس تبریزی(مولانا) است. این برنامهها از سال 2003 میلادی بصورت
Online در سرویسهای مخصوص تلهکنفرانس مانند Paltalk ، Yahoo Messenger ،
inSpeak ، FarToFar و Woozab برگزار میشد و علاقمندان از ایران، اروپا،
امریکا، کانادا، استرالیا، هندوستان، روسیه و کشورهای دیگر بشکل Online
حضور مییافتند. (آرشیو تمامی جلسات برگزار شده بصورت صوتی (mp3) و نیز متن
(pdf) در
صفحه آرشیو قرار دارد و میتوانید بصورت رایگان آنها را دانلود
نموده و استفاده نمایید.)
+ صفحه اصلی کل جلسات (مولانا، حافظ، سعدی ...)
+ گزارش و چکیدهء جلسات، در کلوب مثنوی معنوی مولانا
>---------------========--------------<
توضیحات کلی دربارهء استفاده از برنامهها: ( .: دانلود مستقیم توضیحات :. )
1. گوش دادن به هر بخش از برنامه، با کلیک بروی دکمهء پخش. 2. دانلود فایلهای صوتی: الف. دانلود مستقیم: .: بخش اول :. .: بخش دوم :. .: بخش سوم :.
ب. دانلود از صفحه آرشیو: به این صفحه مراجعه کنید: masnavi.4shared.com
>-----------==================================================----------<
جلسه هشتاد و نهم:
موضوعات: 1. شرح داستان "استدعاى آن مرد از موسى زبان بهايم با طيور"، دفتر سوم، بيت 3266
----------------
برای شنیدن هر بخش از برنامه، بروی دکمه پخش کلیک کنید:
1. شرح داستان "استدعاى آن مرد از موسى زبان بهايم با طيور"، دفتر سوم، بيت 3266
برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راستکلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:
دفتر سوم، بيت 3266 تا بود كز بانگ حيوانات و دد عبرتى حاصل كنم در دين خود چون زبانهاى بنى آدم همه در پى آب است و نان و دمدمه بلكه حيوانات را دردى دگر باشد از تدبير هنگام گذر گفت موسى رو گذر كن زين هوس كاين خطر دارد بسى در پيش و پس عبرت و بيدارى از يزدان طلب نه از كتاب و از مقال و حرف و لب گرمتر شد مرد ز آن منعش كه كرد گرمتر گردد همى از منع مرد گفت اى موسى چو نور تو بتافت هر چه چيزى بود چيزى از تو يافت مر مرا محروم كردن زين مراد لايق لطفت نباشد اى جواد اين زمان قايم مقام حق توى ياس باشد گر مرا مانع شوى گفت موسى يا رب اين مرد سليم سخره كردهستش مگر ديو رجيم گر بياموزم زيان كارش بود ور نياموزم دلش بد مىشود گفت اى موسى بياموزش كه ما رد نكرديم از كرم هرگز دعا گفت يا رب او پشيمانى خورد دست خايد جامهها را بر درد نيست قدرت هر كسى را سازوار عجز بهتر مايهى پرهيزكار فقر از اين رو فخر آمد جاودان كه به تقوى ماند دست نارسان
وحى آمدن از حق تعالى به موسى كه بياموزش چيزى كه استدعا مىكند يا بعضى از آن
باز موسى داد پند او را به مهر كه مرادت زرد خواهد كرد چهر ترك اين سودا بگو و ز حق بترس ديو داده ستت براى مكر درس
قانع شدن آن طالب به تعليم زبان مرغ خانگى و سگ و اجابت موسى عليه السلام گفت موسى هين تو دانى رو، رسيد نطق اين هر دو شود بر تو پديد بامدادان از براى امتحان ايستاد او منتظر بر آستان خادمه سفره بيفشاند و فتاد پارهاى نان بيات آثار زاد در ربود آن را خروسى چون گرو گفت سگ: كردى تو بر ما ظلم رو دانهى گندم توانى خورد و من عاجزم در دانه خوردن در وطن گندم و جو را و باقى حبوب مىتوانى خورد و من نه اى طروب اين لب نانى كه قسم ماست نان مىربايى اين قدر را از سگان
جواب خروس سگ را اسب اين خواجه سقط خواهد شدن روز فردا سير خور كم كن حزن مر سگان را عيد باشد مرگ اسب روزى وافر بود بىجهد و كسب اسب را بفروخت چون بشنيد مرد پيش سگ شد آن خروسش روى زرد روز ديگر همچنان نان را ربود آن خروس و سگ بر او لب بر گشود كاى خروس عشوهده چند اين دروغ ظالمى و كاذبى و بىفروغ اسب كش گفتى سقط گردد كجاست؟ كور اختر گوى و محرومى ز راست گفت او را آن خروس با خبر كه سقط شد اسب او جاى دگر اسب را بفروخت و جست او از زيان آن زيان انداخت او بر ديگران ليك فردا استرش گردد سقط مر سگان را باشد آن نعمت فقط زود استر را فروشيد آن حريص يافت از غم و ز زيان آن دم محيص روز ثالث گفت سگ با آن خروس اى امير كاذبان با طبل و كوس گفت او بفروخت استر را شتاب گفت فردايش غلام آيد مصاب چون غلام او بميرد نانها بر سگ و خواهنده ريزند اقربا اين شنيد و آن غلامش را فروخت رست از خسران و رخ را بر فروخت شكرها مىكرد و شاديها كه من رستم از سه واقعه اندر زمن تا زبان مرغ و سگ آموختم ديدهى سوء القضاء را دوختم روز ديگر آن سگ محروم گفت كاى خروس ژاژخا كو طاق و جفت
خجل گشتن خروس پيش سگ به سبب دروغ شدن در آن سه وعده گفت حاشا از من و از جنس من كه بگرديم از دروغى ممتحن ما خروسان چون موذن راست گوى هم رقيب آفتاب و وقت جوى پاسبان آفتابيم از درون گر كنى بالاى ما طشتى نگون پاسبان آفتابند اوليا در بشر واقف ز اسرار خدا آن غلامش مرد پيش مشترى شد زيان مشترى آن يك سرى او گريزانيد مالش را و ليك خون خود را ريخت اندر ياب نيك يك زيان دفع زيانها مىشدى جسم و مال ماست جانها را فدى پيش شاهان در سياست گسترى مىدهى تو مال و سر را مىخرى اعجمى چون گشتهاى اندر قضا مىگريزانى ز داور مال را
برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راستکلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:
خبر كردن خروس از مرگ خواجه صاحب خانه بخواهد مرد و رفت روز فردا نك رسيدت لوت زفت پارههاى نان و لالنگ و طعام در ميان كوى يابد خاص و عام گاو قربانى و نانهاى تنك بر سگان و سايلان ريزد سبك مرگ اسب و استر و مرگ غلام بد قضا گردان اين مغرور خام از زيان مال و درد آن گريخت مال افزون كرد و خون خويش ريخت اين رياضتهاى درويشان چراست؟ كان بلا بر تن، بقاى جانهاست تا بقاى خود نيابد سالكى چون كند تن را سقيم و هالكى دست كى جنبد به ايثار و عمل تا نبيند داده را جانش بدل آن كه بدهد بىاميد سودها آن خداى است آن خداى است آن خدا يا ولى حق كه خوى حق گرفت نور گشت و تابش مطلق گرفت كاو غنى است و جز او جمله فقير كى فقيرى بىعوض گويد كه گير تا نبيند كودكى كه سيب هست او پياز گنده را ندهد ز دست اين همه بازار بهر اين غرض بر دكانها شسته بر بوى عوض صد متاع خوب عرضه مىكنند و اندرون دل عوضها مىتنند يك سلامى نشنوى اى مرد دين كه نگيرد آخر آن آستين بىطمع نشنيدهام از خاص و عام من سلامى اى برادر و السلام جز سلام حق، هين آن را بجو خانه خانه جا به جا و كو به كو از دهان آدمى خوش مشام هم پيام حق شنودم هم سلام وين سلام باقيان بر بوى آن من همىنوشم به دل خوشتر ز جان ز آن سلام او سلام حق شده ست كاتش اندر دودمان خود زده ست مرده است از خود شده زنده به رب ز آن بود اسرار حقش در دو لب مردن تن در رياضت زندگى است رنج اين تن روح را پايندگى است گوش بنهاده بد آن مرد خبيث مىشنود او از خروسش آن حديث
دويدن آن شخص به سوى موسى به زنهار چون از خروس خبر مرگ خود شنيد رو همىماليد در خاك او ز بيم كه مرا فرياد رس زين اى كليم گفت رو بفروش خود را و بره چون كه استا گشتهاى برجه ز چه بر مسلمانان زيان انداز تو كيسه و هميانها را كن دو تو من درون خشت ديدم اين قضا كه در آيينه عيان شد مر ترا عاقل اول بيند آخر را به دل اندر آخر بيند از دانش مقل باز زارى كرد كاى نيكو خصال مر مرا در سر مزن در رو ممال از من آن آمد كه بودم ناسزا ناسزايم را تو ده حسن الجزا گفت تيرى جست از شست اى پسر نيست سنت كايد آن واپس به سر ليك در خواهم ز نيكو داورى تا كه ايمان آن زمان با خود برى چون كه ايمان برده باشى زندهاى چون كه با ايمان روى پايندهاى هم در آن دم حال بر خواجه بگشت تا دلش شوريد و آوردند طشت پند موسى نشنوى شوخى كنى خويشتن بر تيغ پولادى زنى شرم نايد تيغ را از جان تو آن تست اين اى برادر آن تو
دعاكردن موسى آن شخص را تا به ايمان رود از دنيا پادشاهى كن بر او بخشا كه او سهو كرد و خيره رويى و غلو گفتمش اين علم نه در خورد تست دفع پنداريد گفتم را و سست دست را بر اژدها آن كس زند كه عصا را دستش اژدرها كند سر غيب آن را سزد آموختن كه ز گفتن لب تواند دوختن در خور دريا نشد جز مرغ آب فهم كن و الله أعلم بالصواب او به دريا رفت و مرغابى نبود گشت غرقه، دست گيرش اى ودود
اجابت كردن حق تعالى دعاى موسى را عليه السلام .....
2. سخنی درباره افکار (خانم ایمان) (توسط خانم ایمان. ایمیل تماس)
برای دانلود مستقیم این بخش، بروی لینک زیر راستکلیک کنید و Save Target As را انتخاب کنید:
دانلود تمامی فایلهای صوتی از صفحه آرشیو: به اين صفحه مراجعه نماييد: masnavi.4shared.com ------------------ لطفاً بوسیلهء فرم زیر حضور خود را اعلام فرمایید: (شماره اين برنامه، 89 است) |
برای دانلود فایلهای صوتی و متن جلسات گذشته، به صفحهی آرشیو کلی مراجعه نمایید.